احمد رشیدی نژاد

روزنامه آسیا- نخست‌وزیر مجارستان، ویکتور اوربان، هشدار داده است که اتحادیه اروپا بدون اصلاحات بنیادین در ساختار قدرت و شیوه تصمیم‌گیری، در معرض فروپاشی تدریجی قرار دارد. او معتقد است بروکسل با تمرکز بیش از حد قدرت در نهادهای مرکزی، از هدف اولیه اتحادیه که خدمت به کشورهای عضو و شهروندان بود فاصله گرفته است. به گفته او، توازن قدرت از رهبران ملی به سمت پارلمان اروپا تغییر کرده و همین امر کمیسیون اروپا را بیش از پیش به پارلمان وابسته ساخته است؛ نهادی که می‌تواند تصمیم‌های دولت‌های منتخب را بی‌اثر کند. 

اوربان پایان اتحادیه را ناگهانی نمی‌بیند، بلکه آن را «ازهم‌گسیختگی آرام» می‌داند؛ وضعیتی که تصمیم‌ها یا اجرا نمی‌شوند، یا کمیسیون آن‌ها را پیش نمی‌برد، یا پارلمان مانع تحققشان می‌شود.او بارها عملکرد اتحادیه را نقد کرده و آن را متهم به تمرکز بیش از حد قدرت در بروکسل کرده است. به باور او، روند تصمیم‌گیری به‌تدریج از اختیار دولت‌های منتخب خارج شده و به دست ساختارهای اداری و پارلمانی غیرمنتخب سپرده شده است؛ موضوعی که موجب تضعیف حاکمیت ملی، کاهش کارآمدی و فاصله گرفتن اتحادیه از مطالبات واقعی شهروندان شده است.

هشدار اوربان را نمی‌توان صرفا یک موضع‌گیری سیاسی گذرا دانست، بلکه نشانه‌ای از شکاف عمیق در بنیان‌های پروژه اروپایی است. او بر این باور است که کشمکش میان حاکمیت ملی و تمرکز قدرت در بروکسل یک انحراف خطرناک است که می‌تواند به فروپاشی تدریجی اتحادیه منجر شود. پرسش اصلی این است که آیا اروپا خواهد توانست میان حفظ استقلال کشورها و ضرورت همگرایی نهادی تعادل برقرار کند.

انتقال تدریجی قدرت به بروکسل

انتقال تدریجی قدرت به بروکسل نشان می‌دهد که بحران کنونی اتحادیه اروپا به طراحی اولیه و تحول تدریجی آن بازمی‌گردد. ویکتور اوربان تأکید دارد که توازن قدرت از رهبران ملی به سمت پارلمان اروپا تغییر کرده است؛ تغییری که پیامدهای ساختاری مهمی داشته است. نخست، صلاحیت نهادهای فراملی گسترش یافته است؛ کمیسیون اروپا که در آغاز تنها نقش اجرایی داشت، به تدریج ابتکار عمل قانونگذاری را در دست گرفته و پارلمان اروپا نیز از نهادی مشورتی به نهادی با قدرت قانونگذاری قابل توجه تبدیل شده است. این نهادها، به‌ویژه کمیسیون، مستقیما توسط مردم انتخاب نمی‌شوند و فاصله آن‌ها با شهروندان بیشتر از دولت‌های ملی است. 

دوم، اصول حقوقی جدیدی شکل گرفته‌اند که بر حاکمیت ملی اولویت می‌یابند؛ اصولی مانند «اولویت حقوق اتحادیه اروپا» و «همکاری صادقانه» عملا به معنای برتری مقررات اروپایی بر قوانین ملی هستند و همین امر از سوی بسیاری از کشورها به‌عنوان تحدید حاکمیت تلقی می‌شود. سوم، روند یکسان‌سازی در حوزه‌های مرتبط با هویت ملی شدت گرفته است؛ از سیاست‌های مهاجرت و ارزش‌های فرهنگی گرفته تا مسائل قضایی، که حساسیت دولت‌های عضو را برانگیخته است. اوربان و همفکرانش معتقدند این روند تصمیم‌گیری را از اختیار دولت‌های منتخب خارج کرده و به ساختارهای اداری و پارلمانی غیرمنتخب سپرده است.

عروج ملی‌گرایی و درس برگزیت

پیامد مستقیم این تمرکزگرایی، واکنش معکوس در سطح ملی بوده است. اوربان خواستار اتحادیه‌ای است که «در خدمت ملت‌ها باشد، به حاکمیت کشورها احترام بگذارد و شهروندان را در اولویت قرار دهد.» این شعار در واقع موتور محرکه احیای ملی‌گرایی در سراسر اروپا بوده است. رشد جریان‌های پوپولیست و راست‌گرا در کشورهایی مانند ایتالیا، فرانسه، آلمان و خود مجارستان، تا حد زیادی پاسخی به احساس از دست رفتن کنترل بر سرنوشت ملی است. این احزاب، نهادهای بروکسل را به عنوان یک «الیگارشی دورافتاده» به تصویر می‌کشند که خواست‌های مردم عادی را نادیده می‌گیرد. 

در این میان، برگزیت به عنوان نمونه اعلای این بحران قابل بررسی است. اگرچه عوامل متعددی در تصمیم بریتانیا برای خروج از اتحادیه اروپا نقش داشتند، اما شعار اصلی حامیان برگزیت، «بازپس‌گیری کنترل» بود. آن‌ها استدلال می‌کردند که بروکسل بر جنبه‌های بسیار گسترده‌ای از زندگی در بریتانیا حاکم شده است، از قوانین تجاری تا مقررات محیط زیست. نتیجه همه‌پرسی برگزیت، در واقع یک هشدار جدی بود که اتحادیه اروپا نتوانست به طور کامل به آن پاسخ دهد. اوربان و دیگر منتقدان، برگزیت را نه یک استثنا، بلکه نشانه اولیه از همان «فروپاشی تدریجی» می‌دانند که از آن سخن می‌گویند. اگر بروکسل به مسیر تمرکزگرایی ادامه دهد، ممکن است سایر کشورهای ناراضی نیز خروج را به ماندن در یک اتحادیه اصلاح‌ناشدنی ترجیح دهند.

چشم‌انداز آیندۀ اتحادیه اروپا

چشم‌انداز آینده اتحادیه اروپا در شرایط کنونی به نقطه‌ای حساس رسیده است؛ جایی که مسیرهای متفاوتی می‌تواند آینده این نهاد فراملی را رقم بزند. یکی از سناریوها، مدل اتحادیه انعطاف‌پذیر است که در آن کشورهای عضو با سرعت‌های متفاوت در مسیر همگرایی حرکت می‌کنند. برخی دولت‌ها مانند فرانسه و آلمان خواهان همکاری عمیق‌تر در حوزه‌هایی چون دفاع مشترک و مالیات هستند، در حالی که دیگر کشورها ترجیح می‌دهند آهسته‌تر پیش بروند یا از برخی همکاری‌ها کنار بکشند. این مدل امکان تطبیق با منافع متنوع ملی را فراهم می‌آورد اما خطر تقسیم اتحادیه به چندلایه و کاهش انسجام نهادی را نیز در پی دارد. 

سناریوی دوم، بازگرداندن اختیارات به سطح ملی است؛ رویکردی که پاسخی به انتقادهایی مانند انتقاد اوربان محسوب می‌شود. در این چارچوب، بروکسل بخشی از صلاحیت‌های خود را به دولت‌های ملی واگذار می‌کند تا تصمیم‌گیری در حوزه‌های حساس دوباره در سطح ملی انجام گیرد. تحقق چنین مدلی نیازمند بازنگری در معاهدات و اراده سیاسی قوی است و می‌تواند استقلال و مشروعیت ملی را تقویت کند. سناریوی سوم، تداوم وضع موجود و فرسایش تدریجی است؛ وضعیتی که در صورت عدم اصلاحات نهادی، اتحادیه اروپا با خطر «فروپاشی آرام» مواجه خواهد شد و به نهادی ضعیف و عمدتا نمادین بدل می‌شود.

نتیجه‌گیری

هشدار ویکتور اوربان درباره فروپاشی اتحادیه اروپا بازتاب یک بحران جدی مشروعیت و کارآمدی است. تمرکز قدرت در بروکسل که در ابتدا برای هماهنگی بیشتر طراحی شد، اکنون به شکاف میان شهروندان و نهادهای اروپایی انجامیده است. تجربه برگزیت نشان داد که بی‌توجهی به احساس از دست رفتن کنترل می‌تواند به تصمیمات رادیکال منجر شود. آینده اتحادیه دیگر صرفا عبور از بحران‌های اقتصادی یا امنیتی نیست، بلکه نیازمند بازاندیشی عمیق در تعادل میان حاکمیت ملی و همگرایی فراملی است. انتخاب مسیر اصلاح یا فرسایش تدریجی، در نهایت در دست ملت‌ها و دولت‌های عضو خواهد بود.

 دکتر احمد رشیدی‌نژاد، پژوهشگر ژئوپلیتیک

آسیانیوز