روزنامه آسیا- علی زنداکبری ـ «شهر بازی» بهعنوان یک تئاتر در نگاه اول، زننده است، میمانی که چه میبینی و چه میگوید؟ این ترکیب مشوشِ گاها ترسناک چه منظوری دارد و به کجا میرود؟ همین ابهام اما کلیدواژه این اثر است. دردسری برای تماشاگر راحتطلبی چون من که در هزارتوی ناگفته ذهن خویش به چرایی وقایع اثر بپردازد.
* دعوت به تفکری بیرحمانه
«شهر بازی» عملا سعی در نپسندیده شدن دارد، چون در همین وادی ذهن تماشاگر را به چالش میکشد، اول سرخورده میشوی، بعد خشمگین، سپس به زمین و زمان بد و بیراه میگویی که دریغ از وقت و هزینه که صرف کردی و در نهایت از سر استیصالی درونی به کل منکرش میشوی تا از ذهن و درون خود پاکش کنی. در نهایت اما باید این نتیجه را گرفت که هر اثری را نمیفهمیم یا درک نمیکنیم یا سوادش را نداریم، لزوما اثر بدی نیست، خیلی ساده به دلایل ذکرشده تنها ارتباط لازم را با آن نگرفتهایم.
عدم ارتباط با یک اثر هنری و نفی آن به هر دلیل، لزوما نباید ذهن را از عدم تفکر دربارهاش دور دارد. «شهر بازی» آشکارا تماشاگرش را به تفکری بیرحمانه وادار میکند، به نگاهی متفاوت به آنچه شاید در آینده انتظارمان را میکشد، به گمگشتگی مخلوقاتی که درکی از آنچه در طبقهبندیهای ذهنشان وجود دارد، ندارند، همچون شخصیت ماری گمشده در «شهر بازی». نگاه مستقیم اثر به ناخودآگاه انسان بهعنوان مخلوقی که از آینده بیمناک است، دقیقا با ترسهای درونمان از آنچه انتظارش را نداریم، ارتباط برقرار میکند و بیان این ترسها از مدیوم تئاتر لحظاتی از اثر را تبدیل به تئاتر وحشت میکند و درگیری ذهنی مخاطب را با بازی با نور و صدا به مالیخولیایی دلهرهآور بدل میکند. دقیقا تجسمی از کابوس آینده یک موجود و نه صرفا یک انسان در قالب فضای آیندهنگرانه.
* جسارت یک آرتیست
از نگاههای متعجب بسیاری از تماشاگران و نوع تشویقها در پایان تئاتر و صحبتهای آنان در راهروهای خروجی سالن به خوبی متوجه این مسئله بودم که آنها با پیشزمینه ذهنی قبلی از آثار هنرمند اصلی «شهر بازی»، نوید محمدزاده انتظار چیز دیگری را داشتند که باب میلشان باشد، اما به شدت غافلگیر شدهاند. دقیقا در همینجا این سوال برایم پیش آمد آیا او به این موضوع توجه داشته یا اینکه صرفا بر انجام کار خود متمرکز بوده است؟ هر چه بوده نمیتوان جسارت او را در به صحنه بردن اثری غیرمتعارف با اجرایی مبتکرانه تحسین نکرد. اولین اثرش را بیپروایانه با اتوپیای ذهنیاش درهم آمیخت تا به اجرایی نوآورانه دست پیدا کند. بازیهایش را عملا غلو آمیز گرفت تا متن و فرامتن را عجین کند. سبکی آوانگارد را برمیگزیند و تمام زحمات و پیچیدگیها از شکلگیری ایده تا اجرای دشوار را به جان میخرد و بر روی لحظهلحظه کار متمرکز میشود.
* هنر تلفیق در فرمگرایی
نوآوری و سختی اجرا با موضوع فلسفی اثر تجانس بصری/ حسی فوقالعادهای دارد. از وجود گرگ انسانی تا وجود معصومیت آدمی، هم فضا را برای تفکر پیچیدهگرایان و عمیقفهمان باز گذاشته و هم فرم و شکل اجرایی بدیع را برای فرمگرایان بصری.
استفاده از قالب بصری متفاوت و صدا در ترکیب صدایهای ناهنجار با فرکانسهای بالا و پائین و حضور نور و سایه با اجرایی فکرشده به شدت لذتبخش ارائه شده است. بازی و شعاع نوری با استفاده از چراغ قوه، زمینه چهارخانه سیاه و سفید گوی آینه دیسکویی و شعاع نوری فانتزی از انعکاس نور در آینه، جهان ذهنی اثر را لایهلایه، شکسته، برهم فشرده و چندوجهی به تصویر کشیده است، همان فضای بسته ذهنی که با باز و بسته شدن درب به ناخودآگاه تماشاگر نهیب میزند تا ورودی و خروجی ذهنش را ببیند، چراکه به قول شخصیت ماری: «حالا همه ما محصورانی هستیم در اتاقکی در شهر بازی.»
* بازی دادهشدگانی در شهر بازی
القاء نفس سرگشته انسان به عنوان موجودی معصوم در زمانه دیومنشان گرگصفت جز با نگاه اجرایی ساختارشکنانه در فرآیند کاری اثر ممکن نبود. طراحی لباس مماس بر بازی عروسکگون و فیزیکی والبته بس دشوار و اثرگذار بازیگران، مکمل صوت هر کاراکتر از ماری تا جرج، بن، مامی و... است. جذب ماری به هیولای تمامیتخواه نه از سر جهالت و سادگی که از طیف امید و رستگاری و عشق، تجلی خشت خام واقعی انسان است که تقابل خیر با شر پژمردهاش میکند.
بازی سکوت بازیگران در اغلب اوقات نمایش، هم هنر و استعدادشان را به رخ کشیده و هم صدا را نه بهعنوان وسیله که در کنار عنصر نور و موسیقی همچون یکی از شخصیتهای اصلی اثر معرفی کرده است. شدت نور و صداهایی با بسامد ناهمگون در راستای جلب توجه مخاطب به آنچه که در زیر پوست وقایع جهانی همچون هوش مصنوعی در حال تغییر اساسی زندگیهاست، بهخوبی هدفگذاری شده، آنچه که باید بیشتر درک شود تا دیده.
* گذار تئاتر به یک وادی نوین
«شهر بازی» با تمام نوآوری، جسارت، قالب و نگاه، قدرت جدیدی به تئاتر بخشیده. اینکه از نگاه ساختاری تعریف یک قصه در قالب چند پرده به پیام استعاری/ فلسفی با نگاهی فکر شده و ساختاری بدیع پرداخته شود حاکی از پتانسیل و قدرت صحنه برای افزایش پهنه روائی و متفاوت این مدیوم است. چیزی که سویه هائی هرجند کم از آنرا در تئاترهای متفاوت چند ماه اخیر همچون «ریش آبی» و «امشب به صرف بورش و خون» نیز شاهد بودیم اما «شهر بازی» از پایه بازی را عوض کرده است.
دیدگاه خود را بنویسید