آرسام محمودی
روزنامه آسیا-کریم طاهرزاده بهزاد در سال ۱۲۶۷ (به نوشته ایرج افشار ۱۲۶۵) در تبریز به دنیا آمد. در جوانی به جرگه مشروطهخواهان تبریز پیوست. به مرکز غیبی تبریز راه یافت و به عضویت فرقه اجتماعیون عامیون تبریز درآمد و به همراه سیزده نفر دیگر، اولین فداییان محله چرنداب تبریز را تشکیل داد و فرماندهی آنان را بر عهده گرفت. با سقوط همه محلات تبریز بدست قوای قاجار و شنیدن خبر مقاومت محله امیرخیز به فرماندهی ستارخان، کریم طاهرزاده به قوای ستارخان پیوست.
خود او در این باره مینویسد: «اول شب خودم را به منزل رسانده اسلحه خود را برداشته خودم را به ستارخان معرفی کردم. حیرتم چند برابر شد وقتی که ستارخان را خندان و آسوده و بدون دغدغه و ترس حتی با لباس معمولی و بدون اسلحه دیدم. تأثیر حضور او به ضعیفترین دلها نیروی شگرفی میبخشید. من جریان را با زبان ساده به او حکایت کردم. گفتم من برای کمک به شما نیامدهام چون از دستم چیزی بر نمیآید. من آمدهام عهد خود را ادا بکنم. چون چند ساعت قبل آن رشادت شما را که دیدم، عهد کردم که خودم را قربان شما کنم. ستارخان متأثر شد گفت: اوغلوم وقتینده سن هاممی دان چوخ منه کمک ايلیه جاقسان. [یعنی] پسرم در وقت خودش تو بیش از همه به من کمک خواهی کرد.»
با تشکیل حزب دموکرات، در تبریز تصمیم بر این شد که شعبه تبریز این حزب دارای شاخه نظامی شود. به همین جهت تشکیلاتی به نام گارد ملی در تبریز تأسیس شد که فرماندهیاش به رضا تربیت، از رجال مشروطهخواه و اهل معارف تبریز سپرده شد. فداییان در تبریز متمایل به حزب اجتماعیون عامیون یا سوسیال دموکرات بودند و گارد ملی که نیروهایش را افراد تحصیلکرده تشکیل میدادند، سازمان نظامی حزب دموکرات محسوب می شد. کریم طاهرزاده بهزاد نیز به تشکیلات گارد ملی پیوست. در جریان محاصره تبریز، قسمتهایی از سنگرهای شام غازان و ساری داغ به نیروهای گارد ملی سپرده شد. فرماندهی سنگرهای گارد ملی در شام غازان و ساری داغ بر عهده پسر حاج علی قناد و کریم طاهرزاده بود. نبردهای شام غازان میان نیروهای مشروطهخواه و هواداران سلطنت قاجار بسیار خونین بود و تعدادی از مشروطهخواهان از جمله پسرعموی کریم طاهرزاده در این نبرد کشته شدند.
پس از اشغال تبریز به دست روسها و تهدید مشروطهخواهان از سوی آنان، گروهی از مشروطهخواهان مجبور به ترک ایران شدند. کریم طاهرزاده هم به اصرار برادر خود حسین طاهرزاده و محمدعلی تربیت که آن زمان در استانبول بودند، تبریز را ترک کرد و از مسیر زمینی به تفلیس و سپس با کشتی وارد استانبول شد. کریم طاهرزاده و سایر مشروطهخواهان در استانبول از اعدام سران مشروطهخواه در تبریز از جمله ثقهالاسلام به دست روسها باخبر شدند.
با شروع جنگ جهانی اول گروهی از رهبران مشروطه به برلین مهاجرت کردند. کریم طاهرزاده نیز که ابتدا در استانبول به مطالعه در معماری مشغول شده بود، برای تکمیل تحصیلات خود به برلین رفت. او در برلین با حسین کاظمزاده ایرانشهر از رجال مشروطهخواه و از اهل معارف تبریزی همخانه بود. کریم طاهرزاده مانند سایر مشروطهخواهان آذربایجانی توجهی ویژه به تاریخ ایران باستان نشان میداد و در نوشتههای خود در جراید، همواره بر تاریخ ایران پیش از اسلام تأکید میکرد. پس از انقراض سلسله نکبتبار قاجار و آغاز پادشاهی رضاشاه، کریم طاهرزاده به ایران بازگشت و با دانشی که در معماری در اروپا کسب کرده بود، منشأ خدمات فراوانی در سازندگی ایران شد.
توضیح عکس: کریم طاهرزاده بهزاد در میانسالی
نکته قابل توجه در معماری کریم طاهرزاده بهزاد، توجه او به معماری ایران باستان، خصوصاً معماری هخامنشی است. از جمله آثار کریم طاهرزاده بهزاد در معماری، بنای آرامگاه فردوسی در توس است که احداث آن در سال ۱۳۰۷ آغاز شد و در سال ۱۳۱۳ همزمان با جشن هزاره فردوسی به پایان رسید. هرچند بنای اولیه به علت ناآشنایی سازندگان با وضعیت آبهای زیرزمینی و مطالعات ژئوتکنیکی، دچار نشست شد و دوباره به دست هوشنگ سیحون بازسازی شد، اما هوشنگ سیحون همان طراحی شادروان کریم طاهرزاده بهزاد را با اندکی تغییر در اندازه و تزیینات اجرا کرد.
ساختمان اداری بیمارستان شاهرضا در مشهد، دبیرستان شاهرضا در مشهد، تئاتر شیر و خورشید در مشهد، دانشگاه جنگ در تهران، هنرستان راه آهن در تهران و... از دیگر بناهایی هستند که توسط کریم طاهرزاده بهزاد طراحی شدهاند. کریم طاهرزاده بهزاد همچنین دارای تتبعاتی درباره هنر، تاریخ معاصر و تاریخ باستان ایران است. در کتاب «قیام آذربایجان در انقلاب مشروطیت» که شرح دلاوریهای مردم تبریز در مبارزه با سلطنت قاجار است، کریم طاهرزاده بهزاد، خاطرات خود از مشاهداتش در تبریز را به رشته تحریر در آورده است.
طاهرزاده همچنین به علت علاقهای که مانند دیگر مشروطهخواهان اهل معارف تبریز به ایران باستان داشت، کتاب «کوروش، حکمران جهان» نوشته دکتر ولفگانگ ویلهم را از آلمانی به فارسی ترجمه کرد که این اثر در سال ۱۳۴۶ در ایران به چاپ رسید. کریم طاهرزاده بهزاد در مقدمه این کتاب انگیزه خود را از ترجمه این اثر چنین عنوان میکند: «نگارنده و آقای کاظمزاده ایرانشهر در برلین هممنزل بوده و مورد لطف و توجه دانشمندان آلمانی قرار داشتیم. در نمایشنامه مذکور [نمایشنامه ایرانیان نوشته آیسخولوس] ما را دعوت و به نام میهنمان ایران یکی از بهترین لژها را به ما دادند. از تماشای نمایش، هیجانی که در روحیات من ایجاد شده و در عین تأثر آمیخته به غرور لذتی که از درک تاریخ باستانی نصیب ما گردیده، هنوز هم از اعماق خاطرم فراموش نشده است. ... توسسا (به فارسی آتوشه) ملکه ایران، بالای کرسی خطابه نشسته و به رازهای دردناک بانوان گوش میداد. بانوان فر و شکوه گذشته ایران را تذکر داده و میپرسیدند. آن عظمت و شکوه گذشته ایران کجا رفته است؟ یکی یکی نام لشکرهای ایالات ایران را ذکر کرده و فرماندهان مشهور ایران را نام برده و پیروزیهای تاریخی را به یاد آورده و از توسسا سؤال میکردند که یک چنین ملتی چرا به این روز سیاه افتاده است؟»
کریم طاهرزاده بهزاد در امرداد ۱۳۴۲ از دنیا رفت. هر چند آثار معماری و هنری او که نشاندهنده میزان علاقه بیحد و اندازهاش به تاریخ و فرهنگ موطنش ایران بود، از جمله بنای آرامگاه فردوسی در توس برای ایرانیان بهیادگار مانده است./آسیانیوز
دیدگاه خود را بنویسید