آسیانیوز- امین داودی ـ بدونشک شکلگیری شاهنشاهی صفویه یکی از مهمترین رویدادهای تاریخ ایرانِ دورانِ اسلامی محسوب میشود و ایران در این دوره نظم و ثبات نوینی پیدا کرد که تاکنون در زندگی سیاسی و اجتماعی ایرانیان قابل مشاهده است. مفهوم ایران در این دوره از تاریخِ ایران لایه معنایی نوینی به خود دید و ایده ایران به مولفههای تاریخی و سرزمینی دوران باستان نزدیکتر شد. در همین راستا در سلسله نشستهای «ایران کجاست» در مؤسسه علمی و تاریخی آتوسا و آسیانیوز ایران گفتوگویی با دکتر مقصودعلی صادقیگندمانی داشتیم.
* جناب آقای دکتر صادقی، به سلسله نشستهای «ایران کجاست» خوش آمدید. پرسش اول ما در مورد دستگاه حکمرانی صفویه است. ایده ایران در دستگاه حکمرانی شاهنشاهی صفویه چگونه بود؟
ایده ایران در حوزههای مختلف قابل بحث است که یکی از این حوزههای مهم، نظر طبقه حاکمه است. چراکه از جهتی هم این طبقه حاکم است که قصد دارد بر اساس یک چهارچوب مشخص بر مردم و سرزمین معین حکمرانی کند. بنابراین باید بررسی کنیم که طبقه حاکم، این سرزمین و مردم آن را چگونه مینگرد. به نظر میرسد، در دوره صفویه، این طبقه حاکم روشنترین نگاه را نسبت به مردم و سرزمین خود در سنجش با دیگر ادوار تاریخ ایران پس از اسلام دارد. در این دوره، مفاهیمی چون ایران، ایرانزمین، ایرانیان، کشور ایران و ترکیبهایی از این دست به وضوح نزد طبقه حاکم قابل مشاهده است، در حالی که پیش از این دوره به این گستردگی مشهود نبوده است. هرچند در تمام دورههای اسلامی، از ورود اسلام به ایران تا ظهور صفویه، همواره چالشها، کوششها و کامیابیهایی در این زمینه وجود داشته، اما صفویه این بخت را دارد که این تشخص را به وضوح بیشتری نمایان کند.
این بدان معنا نیست که دولتهای قبلی اصولاً چنین اندیشهای نداشتند و تنها صفویه شروعکننده این روند بوده است. خیر، اینگونه نیست. بلکه صفویه آخرین حلقه از کوششهای ایرانیان در دوران اسلامی، در عهد سنت و پیش از مدرن، برای به تصویر کشیدن ایران و ایرانیت است. این نوع نگاه در طبقات مختلف جامعه، بهویژه در طبقه حاکم، دیده میشود. طبقه حاکم باید این خودآگاهی را داشته باشد که بر «کجا» حکمرانی میکند. اگر به این نکته توجه کنیم، درک سایر گروهها نیز بسیار آسانتر خواهد شد.
برای تأکید بر این ایده، میتوان به چند نمونه اشاره کرد. از زمان نخستین پادشاه صفویه، شاه اسماعیل، این ایده را میبینیم. زمانی که شاه اسماعیل غرب ایران را تصرف میکند و به او پیشنهاد میشود که به همین قسمت اکتفا کند، او در پاسخ جملهای به این مضمون میگوید: «منظور من ایران است.» بنابراین مشخص است که از همان ابتدا صفویان چنین اندیشهای در ذهن داشتهاند. این ایده تا پایان دوره صفویه در ذهن طبقه حاکم ادامه داشت. فرزند شاه اسماعیل، شاه طهماسب، نیز همین ایده را دنبال میکرد. شاه طهماسب اثری به نام «تذکره شاه طهماسب» به قلم خود دارد که خوشبختانه منتشر شده است. در آنجا او در پاسخ به سلطان سلیمان عثمانی که او را به جنگ دعوت میکرد و قصد تسخیر ایران را داشت، میگوید: «ایران خلاصه سرزمینهای ربع مسکون است، ایران برگزیده اقالیم است.» یعنی ایران بهترین کشور روی زمین است.
همچنین شاه عباس صفوی نیز از همین ایده پیروی میکرد و در اوج این مفهوم قرار داشت. شواهد نشان میدهد که خودآگاهی عمیقی از ایران در ذهن شاه عباس وجود داشت.
* در مورد طبقه حاکم و شاهان صفویه اشاره کردید که ایده ایران از آغاز پیدایش این سلسله نزد طبقه حاکم وجود داشت. درباره ایده ایران در میان طبقه نخبگانی در دوره صفویه چگونه فکر میکنید؟
جامعه نخبگانی را میتوان به چند دسته تقسیم کرد. نخستین گروه، دیوانسالاران هستند که بهعنوان عاملان اصلی تداوم ایده ایران شناخته میشوند. این دیوانسالاران، هم نخبه علمی و هم نخبه سیاسی محسوب میشوند و در واقع اینها هستند که ایده ایران را در دورانهای مختلف اسلامی پیش بردند. آنها در مرحله اول تلاش میکنند تا ایده زبان فارسی را در اسناد و مکاتبات حفظ کنند. جالب است که رئیس دیوانسالاری ایران، یعنی وزیر اعظم، در دوره صفویه عنوان جالبی داشته است که به روشنی مرکزیت ایده ایران در اندیشه و عمل دیوانسالاران ایرانی را بازتاب میدهد؛ به او «ایرانمدار» میگفتند. یعنی مدار و محور کارهای ایران.
دستگاه دیپلماسی نیز در این دوره در مواجهه با دولتهای خارجی به حفظ این نوع نگاه نسبت به ایران میپردازد. اخیراً نکته جالبی در این مورد دیدم: هیأتی که از ایران بهعنوان تیم دیپلماسی اعزام میشد، شامل افراد زیادی بود و در فهرست کارکنان یکی از این هیاتها شغلی به نام «شاهنامهخوان» وجود داشت. این مورد جالب توجه است زیرا که مأموریت تیم دیپلماسی در واقع حفاظت از منافع و مرزهای کشوری به نام ایران بوده و باید کسی در میان آنها باشد که حماسهها و تاریخ ایران را برایشان روایت کند تا افزون بر کارکردهای رایج و شناخته شده شاهنامهخوانی، فضایی بر هیأت دیپلماسی حاکم شود که منافع ملی را زیر پا نگذارند.
گروه دیگری که ایده ایران در میان آنها متبلور است، مورخان هستند. مورخان این دوره، از نخستین آنها یعنی «فتوحات شاهی و حبیبالسیر» تا واپسین آنها یعنی «دستور شهریاران»، همواره ایده ایران را مطرح میکنند. آنها هیچ گاه این ایده را نادیده نمیگیرند و بهاشکال مختلف به هویت ایرانی با اشاراتی به نام ایران، «ایران زمین»، «ممالک محروسه ایران»، یا «ایرانیان» اشاره میکنند. این موضوع را میتوان در منابع تاریخنگاری محلی و کتب جغرافیایی این دوره نیز مشاهده کرد.
ادبا و شاعران نیز گروه دیگری هستند که به وفور از ایده ایران و نام ایران در دوره صفویه استفاده کردهاند. شاعران این دوره، به ویژه آنانی که به خارج از ایران رفتند، شوق و عشق زیادی به وطن و دلتنگی از ایران را در شعرهای خود به تصویر کشیدهاند. این مبحث بسیار گسترده است و علاقمندان میتوانند در اینباره برای نمونه به مقاله آقای احمد اشرف در ایراننامه مراجعه کنند.
* شعرا و دیوانسالاران نیز به نوعی بخشی از مردم ایران در این دوره محسوب میشوند. اما اگر بخواهیم به توده مردم توجه بیشتری داشته باشیم و در مورد آنها صحبت کنیم، ایده ایران و نام ایران نزد مردم عادی چگونه مطرح میشد؟
یکی از بارزترین نشانههای ایده ایران و نام ایران نزد مردم عادی در دوره صفویه، توجه به تاریخ باستانی و دوره حماسی ایران است. این موضوع را میتوان بهخوبی در منابع تاریخی این دوره، بهویژه سفرنامههای خارجی مشاهده کرد. در این منابع ذکر شده است که در قهوهخانهها و مجامع عمومی، شاهنامهخوانی رایج بوده است. درخشانترین نسخه شاهنامه فردوسی، یعنی نسخهشاه طهماسبی متعلق به همین دوره صفویه است که یکی از مهمترین آثار هنری ایران و حتی جهان محسوب میشود. این اثر هنری از دوره شاه اسماعیل آغاز شد و در دوره شاه طهماسب به پایان رسید. امروز، این اثر بهعنوان یکی از گرانقیمتترین آثار هنری در دنیا شناخته میشود و چند سال پیش، یک برگ از شاهنامه شاه طهماسبی در یک حراجی در لندن نزدیک به ۱۲ میلیون دلار به فروش رفت. این موضوع نشان میدهد که هم طبقه حاکم و هم مردم به حماسههای ملی ایران توجه داشتند.
نکته دیگری که قابل ارائه است، البته نیاز به دقت و پژوهش بیشتری دارد، بحث سنگنوشتههاست. روی سنگنوشتههای این دوره، نشانههای ملی ایران بهوفور مشاهده میشود. بهعنوان نمونه، در یزد سنگنوشتهای از مردم وجود دارد که از عنوان «شاهنشاه ایران» استفاده کرده است. این سنگنوشته و نمونههای مشابه، کاملاً نشاندهنده توجه و خودآگاهی مردم عادی است که یک فرد معمولی آبانباری ساخته و آن را وقف کرده و کتیبهای در مورد آن نوشته و به این موضوع اشاره کرده است.
* یکی از منابع مهم دوره صفویه، سفرنامههای بیگانگان است. در این سفرنامهها، ایده ایران و اشاره به نام ایران چگونه روایت شده است؟
غربیها که در این عصر به ایران سفر میکردند، همچنان نام ایران را متاثر از سنت یونانی و باستان درک و فهم میکردند. به این ترتیب، آنها از نام «پِرس» برای اشاره به ایران استفاده میکردند. انگلیسیها از واژه «پرشیا»، فرانسویها از «پِقسِ» و در دیگر زبانهای اروپایی هم کمابیش ترکیبی از همین نام پرس آمده است. بهطور کلی، نگاه اروپاییها به جغرافیای ایران در این دوره، همان دیدگاه سنتی یونانی-رومی و نگاه استرابونی بود. بهعنوان مثال، هنوز ایالت آذربایجان و همدان را «ایالت ماد» مینامیدند و نام برخی شهرهای ایران را بر اساس همان نگاه باستانی ذکر میکردند. این نامگذاری تا دوره رضاشاه ادامه داشت و دولت پهلوی با غربیها مکاتبهای انجام داد و از آنها خواست که این نامها را کنار بگذارند و بهجای آن از نام «ایران» استفاده کنند؛ نامی که مردم ایران در طول تاریخ برای معرفی خود و سرزمینشان بهکار میبردند.
بهعلاوه، اروپاییها در دوره صفویه نیز به این نکته که ایرانیان نام ایران و نه پرس را برای کشور خود به کار میبردند، واقف بودند. بهعنوان نمونه، شاردن، سفرنامهنویس فرانسوی، در سفرنامه خود اشاره میکند که ما به این سرزمین «پغس» میگوییم، ولی آنان به خودشان «ایران» یا «ایرون» میگویند. شاردن بهتفصیل به ایران اشاره کرده و به ریشه نام ایران نیز پرداخته است. او همچنین اصطلاحات و مفاهیمی را که با نام ایران مرتبط هستند، مورد بررسی قرار داده است.
علاوه بر این، همسایگان ایران در دوره صفویه نیز دیدگاهی مشابه نسبت به نام ایران داشتند. برای نمونه، ازبکان، هندیها و عثمانیها نیز همین نوع نگاه را دارند. عثمانیها گاهی از عنوان «دیار عجم» استفاده میکردند، اما در مکاتبات خود، حتی پیش از صفویه، از عنوان «سلطان» یا «پادشاه ایران» یاد میکردند. بهعنوان مثال، در کتاب «منشات سلاطین» اثر فریدون بیگ که نویسندهاش در دربار عثمانی به سر میبرد، بهوفور به ایران و نام ایران اشاره شده است. در قسمتی از این کتاب، اصطلاح جالبی به کار رفته که در آن از پادشاه ایران به عنوان «نور افروز مُلک ایرانی» یاد میشود.
در هند نیز استفاده از نام ایران بسیار رایج بود؛ بهعنوان مثال، در دستخطی از جهانگیر، پادشاه هند، در کنار یک نقاشی، از عنوان «تصویر برادرم شاه عباس دارای ایران» برای شاه عباس استفاده شده است.
* گفتوگوی تصویری با دکتر مقصودعلی صادقیگندمانی را میتوانید از طریق سایت و تلویزیون اینترنتی روزنامه آسیا تماشا کنید.
دیدگاه خود را بنویسید