نویسنده: آرسام محمودی

روزنامه آسیا-عباس (رسام) ارژنگی هنرمند جفا دیده روزگار در سال ۱۲۷۱ شمسی در تبریز و در خاندانی هنرمند، سرشناس و اصیل به دنیا آمد. نیای بزرگ او میرحیدر از خوشنویسان و هنرمندان تبریز بود که در زمان حمله تیمور به تبریز و اشغال این شهر، توسط تیمور اسیر شد و اجباراً به سمرقند رفت.

اما پس از مرگ تیمور، از اسارت آزاد شد، سمرقند را ترک کرد و به تبریز زادگاه خود بازگشت. میرک، فرزند کوچک میرحیدر، تذهیب‌کار و تصویرساز عهد صفوی و مسئول کتابخانه تبریز در زمان شاه طهماسب بود. پدر رسام ارژنگی، ابراهیم میر، نقاش مظفرالدین میرزا در دوران ولیعهدی‌اش در تبریز بود. ابراهیم میر، زبان فرانسه و روسی را به خوبی حرف می‌زد و به نوشته رسام ارژنگی، نقاشی را در تفلیس و مسکو فراگرفته بود. رسام ارژنگی در خاطرات خود پدرش را «میهن‌پرست شماره یک» معرفی کرده که به دلیل انتقاد از رفتارهای نکوهیده و بی‌کفایتی‌های مظفرالدین میرزای قجر و اطرافیانش در تبریز و سرودن هجویاتی درباره او، چیزی نمانده بود که به دستور او کشته شود که با پادرمیانی لقمان‌الملک، مظفرالدین میرزا از تصمیم خود منصرف شد. میرمصور ارژنگی، برادر بزرگ رسام ارژنگی نیز هنرمندی بود که در تفلیس و مسکو تحصیل کرده بود. استاد میرمصور ارژنگی همچنین اولین هنرمندی بود که اقدام به طراحی و ساختن قالی‌های صورت‌دار کرد. قالی معروف چهارفصل که در کارگاه ایجادی تبریزی بافته شده و منقش به تصویر داریوش کبیر و بناهای باستانی ایران است، از جمله شاهکارهای شادروان استاد میرمصور ارژنگی است.

رسام ارژنگی پس از فوت پدرش در سال ۱۳۲۹ قمری برای تحصیل در رشته هنر و نقاشی به تفلیس رفت. در تفلیس به دلیل تبلیغات روس‌ها و ترک‌های عثمانی، مسلمانان تفلیس دید خوبی نسبت به ایرانیان نداشتند. چرا که بنابر نوشته خود استاد ارژنگی در خاطراتش، ترکان عثمانی قصد انضمام قفقاز به امپراتوری عثمانی را داشتند و روس‌ها هم از بازگشت قفقاز به سرزمین مادری‌شان ایران در هراس بودند. به همین جهت رسام ارژنگی با جذب جوانان ایرانی‌نژاد متولد شده در قفقاز و تشکیل جلساتی منظم با آنان، مهر ایران را در دل آنان می‌نشانْد و بدین طریق گروه دوستداران ایران را در تفلیس ایجاد کرد.

رسام ارژنگی سپس به مسکو رفت و پس از چهار سال تحصیل در آکادمی مسکو، لیسانس خود را دریافت کرد و به تفلیس بازگشت تا از آنجا راهی تبریز شود. در تفلیس مأمورین روس به اقامتگاهش که در مهمانخانه شاه عباس بود، یورش بردند و او را دستگیر کردند. اما با تلاش اعضای گروه دوستداران ایران که خود او در تفلیس ایجاد کرده بود، از زندان فرار کرد و به تبریز بازگشت و پس از ازدواج در تبریز، با همسرش به تهران نقل مکان کرد و از طرف وزارت معارف وقت مشغول تدریس هنر در مدارس تهران شد. پس از ورود به تهران، رسام ارژنگی به مناسبتی با کمال‌الملک ملاقات کرد و طی این ملاقات عقاید و افکار قاجارگرایانه و منفعت‌طلبانه کمال‌الملک را خلاف طرز اندیشه خود دید. او در خاطراتش از این دیدار چنین نوشته است: «... به تماشای تابلوهای سالن پرداختم. چند تا کوپیه بود. چند شبیه از خود استاد که در آینه ساخته بود. در صدر هم پیکره گچی ناصرالدین شاه بود. من رو کردم به استاد [کمال‌الملک] گفتم: آقا چرا از بزرگان ایران تابلو نساخته‌اید؟ گفت بزرگان ایران؟ شبیه وثوق‌الدوله را نشان داد گفت: این شخص دوم کشور است. حالا شاه هم فرنگ رفته، همه کاره است. گفتم منظور من بزرگان حقیقی است. گفت مقصودت چیست؟ گفتم وثوق‌الدوله‌ها میهن‌فروش و مسبب بدبختی این ملتند، مقصود من سعدی، فردوسی، خیام، بوعلی، نادرشاه، امیرکبیر است. گفت شما هم از آن‌ها هستید؟ سعدی وقتی که زنده بود برای شب نان نداشت، حالا که مرده رفته پی کارش، ولی وثوق‌الدوله صدجور برای آدم کار صورت می‌دهد. من گفتم الحمدالله مقام شما و زندگی‌تان خوب است، چه نیازی به وثوق‌الدوله و امثال او دارید؟ سپس پرسیدم که پیکره ناصرالدین شاه را چرا صدر تالار گذاشته‌اید؟ گفت شاه شهید است. گفتم تخم تمام بدبختی‌ها را او در سلطنت پنجاه ساله خود کاشته است. گفت من او را می‌پرستم! دیدم طرز اندیشه من با او خیلی فرق دارد.»

تابلو حمله نادر به هندوستان اثر استاد رسام ارژنگی که عارف قزوینی را تحت تأثیر قرار داد

رسام ارژنگی بعد از چند سال تدریس در تهران و نوشتن مقالاتی درباره تاریخ هنر ایران در روزنامه ایران، نگارستان ارژنگی را که نخستین نگارخانه خصوصی تهران بود، در خیابان فردوسی تأسیس کرد که به محلی برای آموزش به هنرجویان و مکانی برای گردهمایی فرهیختگان تبدیل شد. او علاوه بر نقاشی در ساختن مجسمه هم تبحر داشت و اولین مجسمه فردوسی و مجسمه کورش بزرگ و شاعر ملی عارف قزوینی و همچنین مجسمه سردار سپه که بر سر در باغ ملی نصب شد، از جمله مجسمه‌هایی هستند که به دست او ساخته شده‌اند.

تصویر اولین مجسمه‌ای که از فردوسی ساخته شده است. این مجسمه بدست استاد رسام ارژنگی تراشیده شد.
این مطلب در نشریه ایرانشهر (آبان ۱۳۰۴) که توسط مشروطه‌خواه تبریزی حسین کاظم‌زاده ایرانشهر در برلین منتشر می‌شد چاپ شده است.

رسام ارژنگی پس از چند سال اقامت در تهران برای تأسیس اولین هنرستان تبریز به زادگاهش بازگشت ولی بعد از پنج سال به دلیل نیاز مرکز به او، مجدد راهی تهران شد و پس از انجام چند پروژه برای دربار، برای تدریس به دارالفنون رفت. لازم به توضیح است که رسام ارژنگی در دوران حیات خود شاهد سوگ دو پسرش بود. پسر بزرگترش بهزاد که دانشجوی دانشکده فنی دانشگاه تهران بود، در سال ۱۳۱۹ در سن ۲۰ سالگی در دریای مازندران غرق شد و پسر دیگرش فرهاد که نوازنده چیره‌دست تار و استادیار هنرستان عالی موسیقی بود، زمانی که تنها ۲۳ سال داشت در ۱۳۴۰ از دنیا رفت. تدریس در دارالفنون مصادف بود با درگذشت فرزندش بهزاد، و اندکی بعد، اشغال ایران در جنگ جهانی دوم و هرج و مرج ناشی از ترکتازی حزب خائن توده. در این مقطع، به دلیل روحیه وطن‌پرستانه و ملی‌گرایانه و توانایی وی در مدیریت، و برای مقابله با خرابکاری‌های حزب توده، رسام ارژنگی ابتدا به دبیرستان پهلوی و سپس به دبیرستان نوربخش فرستاده شد. وی صراحتاً در خاطراتش اشاره کرده است که توده‌ای ها به مدارس حمله می‌کردند و دانش‌آموزان را در ساعات درسی به میتینگ‌ها و نطق‌های خودشان می‌بردند.


تابلوهای فرهاد ارژنگی (سمت راست) و بهزاد ارژنگی (سمت چپ) فرزندان درگذشته استاد رسام ارژنگی که توسط خود استاد ترسیم شده‌اند

در جریان اشغال آذربایجان بدست فرقه پیشه‌وری و اوباش کمونیست وابسته به مسکو نیز رسام ارژنگی به نیروهای مردمی و محلی که در مقابل فرقه دموکرات مقاومت می‌کردند، یاری می‌رساند. چنانکه خود در خاطراتش نوشته است: «آذربایجان از طرف پیشه‌وری اشغال شده بود، حزب توده بیداد می‌کرد. من در کلاس‌های دارالفنون شعر می‌خواندم و سخنرانی می‌کردم. در میان بچه‌ها فریب‌خوردگان بودند، می‌رفتند در حزب [توده] سخنان و شعرهای وطنی مرا می‌خواندند و می‌گفتند. دکتر رادمنش که او هم زمانی شاگرد من در دبیرستان شرف بود، در روزنامه مردم و ظفر به من فحش می‌داد و گاهی هم شعرهای مرا تحریف می‌کردند. ... من پان‌ایرانیسم را آوردم روی کار و گاهی جنگ بین هر دو دسته در می‌گرفت. من علاوه بر اینکه در دارالفنون مبارزه می‌کردم، شعرهای وطنی و مهیج خود را با پست به تبریز می‌فرستادم. چون گرفتند و سوزانیدند به توسط مسافرین می‌فرستادم به گروه مقاومت ملی و آن‌ها ماشین می‌کردند، شب‌ها به در خانه‌ها می‌انداختند و پیس [نمایشنامه] مهر و میهن را که در شش پرده چند سال پیش نوشته و در تبریز بازی هم کرده بودیم، دوهزار با هزینه خود چاپ کرده، مخفیانه به تبریز فرستادم و پیس‌های دیگر هم به توسط شاگردان دبیرستان به نمایش می‌گذاشتم. شعار پان‌ایرانیسم‌ها پاینده ایران است: بگو پیغام من بر مام میهن، همی گویم خزان گردد بهار این گلستان، بماند تا ابد پاینده ایران»


جلد نمایشنامه «مهر و میهن» یا «آذربایگانی چطور ترک‌زبان شد» که توسط استاد رسام ارژنگی و به گفته خود ایشان بر اساس تاریخ حبیب‌السیر نوشته شده و در سال ۱۳۱۳ بارها توسط ایشان در تبریز به اجرا درآمد. این نمایشنامه پس از اشغال آذربایجان بدست فرقه دموکرات پیشه‌وری و ممنوع شدن زبان فارسی در آذربایجان به دستور فرقه، در صدها نسخه و با هزینه شخصی توسط استاد ارژنگی چاپ و مخفیانه به تبریز ارسال شد تا به دست نیروهای مقاومت ملی مخالف فرقه دموکرات در تبریز و آذربایجان برسد.

در جریان مصدق هم شادروان رسام ارژنگی در خاطرات خود به نکات جالبی اشاره کرده است: «مصدق با وجود اینکه پیر بود و می‌گفت دکتر هستم، از سیاست اطلاع نداشت و همه کارهای مهم را به خویشاوندان خود می‌داد. ... فرمانفرماییان را وزیر بهداری کرد و افشارطوس را که دختر پسرخاله او را گرفته بود، آورد رییس شهربانی نمود، در حالی که او مرد جانی بود. وقتی پسرم بهزاد در مازندران غرق شد، رفتم مزار او را بسازم. آن موقع آجر و سیمان در مازندران نبود. بنّای محلی گفت یک بنّا هست در ساختمان‌های دولتی کار می‌کند، او هم آجر دارد، هم سیمان. رفتیم که او را ببینیم و بخریم، زنی با سه بچه ریز آمده بود آنجا. افشارطوس هم آنجا بود. آمد جلو گفت زنیکه چه می‌گویی؟ او پاسخ داد دو روز است شوهر مرا آوردید بیگاری. او را مرخص کنید بیاید کار کند، بچه‌هایش گرسنه هستند. [افشارطوس] گفت نان می‌خواهید؟ دست به تپانچه کرد، یک تیر زد به سینه زن بدبخت و کشت. این آدم را مصدق آزادی‌خواه می خواست رییس کل شهربانی کند! ... به واسطه اینکه من با سیاست مصدق مخالف بودم، تحت تعقیب قرار گرفته بودم، ناچار چند روزی به سمنان که دخترم در آنجا طبابت می‌کرد رفتم.»

تابلو کوروش کبیر و آژی‌دهاک اثر استاد رسام ارژنگی

شادروان استاد رسام ارژنگی تا زمان فوتش در سوم امرداد ۱۳۵۴ مشغول خلق آثار هنری و تدریس به هنرجویان و هنردوستان ایرانی بود. کتاب خاطرات استاد رسام ارژنگی که در سال ۱۴۰۳ توسط نشر نامک چاپ شده است، حاوی نکات جالبی از جهان‌بینی وطن‌پرستانه و زندگی و خدمت صادقانه اوست. جدا از حدود ۲۰۰۰ تابلو نقاشی و چندین سردیس و نیم‌تنه، از استاد رسام ارژنگی یک دیوان نیز به جا مانده که حاوی اشعار وطن‌پرستانه اوست و تا جایی که نگارنده اطلاع دارد، تنها یکبار در سال ۱۳۳۳ چاپ شده است. آثار استاد ارژنگی نشانگر علاقه و مهر بی‌اندازه او به ایران است. تابلوهای «مام میهن» که به مناسبت آزادی آذربایجان از اشغال فرقه دموکرات در ۲۱ آذر ۱۳۲۵ ترسیم شده است و «حمله نادر به هندوستان» که کشیدن آن چندین سال زمان برد، از معروف‌ترین آثار شادروان استاد رسام ارژنگی به شمار می‌روند. 

این ابیات از یکی از سروده‌های شادروان استاد رسام ارژنگی است که در پاسخ به بدگویی‌های جراید وابسته به حزب توده از او، سروده شده است:

پیشتر تنها گناهم بود فرهنگ‌ و هنر
گشته ایران دوستی اکنون مرا جرم دگر
در گذشته بی‌هنرها دشمنم بودند و بس
بسته اکنون بی‌وطن‌ها بهر آزارم کمر
خوش به حال من که از من نوکران اجنبی
جز به زشتی هیچ ننوشتند بر دیوار و در
غم مخور رسام هستی زنده و جاوید تو
خاک میهن را ندادی هیچگاه بر سیم و زر

مآخذ:

خاطرات رسام ارژنگی، به کوشش مهدی نورمحمدی، نشر نامک، چاپ اول، ۱۴۰۳

گفتگوی هما ارژنگی (دختر استاد رسام ارژنگی) با تارنمای خبری زرتشتیان (امرداد)، سوم امرداد ۱۳۹۵

وبسایت خاندان ارژنگی

آسیانیوز