پروفسور حسن امین
روزنامه آسیا-آدینه ۱۷ مرداد ساعت ۱۶ به مجلس یادبود آسمانی شدن شخصیت حسیب نسیب جلیل و طبیب نجیب اصیل، دکتر حسین (نیکنام) صَدیقی پزشک متخصص ژنتیک به خانقاه صفیعلیشاه (مسجد امیرالمومنین بعد از انقلاب) در نزدیکی بهارستان رفتم. من به دکتر نیکنام صدیقی به چند دلیل ارادت داشتم، چرا که هم فرزند برومند پدر علم جامعهشناسی ایران، استاد بزرگ دکتر غلامحسین صدیقی (وزیر کشور دکتر محمد مصدق و یکی از نامزدان نخستوزیری محمدرضا شاه در انقلاب ۱۳۵۷) بود و بنده سالگرد فوت او را چندین سال در خانه دکتر صدیقی بزرگ در خیابان روزولت یعنی مفتح کنونی با بزرگان ایران به میزبانی او و خواهرانش مهمان بودم.
همچنین مقاله دکتر صدیقی راجع به ابن سینا را در مجله حافظ چاپ کردم و هم این دکتر صدیقی پسر داماد استاد اقتصاد ما در دانشکده حقوق دانشگاه تهران زندهیاد دکتر اصغر مهدوی بود که افتخار تجدید دیدار این استاد و خانوادهاش را در خانه پدریشان امینالضرب معروف در سه راه امین حضور داشتم و سوم اینکه دکتر صدیقی پسر در مطب دوست دانشمند من پروفسور داریوش فرهود استاد ژنتیک کار میکرد که من و پروفسور هر دو در انجمن هماندیشان ایران فرهنگی عضو هیأت مدیره بودیم و پروفسور فرهود زندگینامه مرا در کتاب ایرانیان جهانی چاپ کرده است.
باری، به قول قدیمیها غرض از تحریر، ثبت روایتی ناشنیده از روزهای آخر محمدرضا شاه است. همه میدانیم که شاه در روزهای آخر سلطنتش که صدای انقلاب را شنید، دنبال رجال جبهه ملی از جمله دکتر غلامحسین صدیقی، دکتر کریم سنجابی و دکتر شاپور بختیار بود که نخستوزیری را به آنان و ملیگرایان بسپارد که معتقد بودند شاه باید سلطنت کند نه حکومت. معروف است که صدیقی شرط پذیرش نخستوزیری را آن دانست که شاه ایران را ترک نکند و چون شاه مصمم به رفتن بود، صدیقی نخستوزیری را قبول نکرد. حالا اهمیت روایتی که نقل میکنم، معلوم خواهد شد.
من چهار روز قبل در مراسم تشییع دکتر نیکنام صدیقی در همان خانه دکتر صدیقی پدر در خیابان اصلیزاده منشعب از خیابان روزولت سابق و مفتح کنونی سخنرانی کردم و خاطرات خود را گفتم، اکنون برای ثبت تاریخ خاطره ای نانوشته و ناشنیده را که در همان مجلس از دوست دانا دکتر علی جزایری پزشک سرشناس که به تصادف کنار هم نشسته بودیم، نقل میکنم و خوشبختانه راوی حی و حاضر و مضمون گزارش در خاطر و حافظه من تازه است.
دکتر علی جزایری گفتند که: «وقتی محمدرضا شاه در اوج انقلاب ۱۳۵۷ نخستوزیری را به دکتر غلامحسین صدیقی پیشنهاد کرد، دکتر مهدوی که با پدرم خیلی نزدیک بود، به اتفاق دکتر صدیقی به خانه ما نزد پدرم یعنی مرحوم آقا سیدمرتضی جزایری از بهترین شاگردان علامه طباطبایی آمدند و از او خواستند که با قرآن درباره رد یا قبول پیشنهاد نخستوزیری استخاره کند. پدرم استخاره کرد. آیهای آمد که پدرم آن را دلالت بر خوب نبودن قبول نخستوزیری دانست و این حداقل یکی از دلائل قبول نکردن نخستوزیری از طرف دکتر صدیقی بوده است.»
من که راقم این سطورم، فقط روایتی نانوشته را که همین چند روز پیش برای اول بار شنیدم، به مناسبت نقل کردم و به قول قدما: العهده علی الراوی.
به هر روی، درگذشت ناگهانی دکتر نیکنام صدیقی فرزند برومند دکتر غلامحسین صدیقی بزرگ را به دو خاندان خودم صدیقالدوله نوری و امینالضرب مهدوی و دیگر وابستگان نسبی و سببی ایشان تسلیت و دلآرامی عرض میکنم و برای این پزشک دانا و نجیب و شریف ایرانی و پدر بزرگوار دانشمندش دکتر غلامحسین صدیقی و ابوالزوجه نادرهاش استاد ارجمند اقتصاددان و نسخهشناس کممانند دکتر اصغر مهدوی که نام پدربزرگ من امینالشریعه را نیز در یکی از تألیفات خود ذکر کرده است، علو درجات و برای بازماندگان گرامی صبر جمیل و اجر جزیل مسألت دارم./آسیانیوز
دیدگاه خود را بنویسید