از الاقاویل طنز مسجع امین
روزنامه آسیا-یکی از جوانان قدیم و پیرمردان غیر مستقیم، در دارالخلافه طهران مقیم بود و به کرم عمیم و عنایت خدای کریم، در ایام جوانی، چنان که افتد و دانی، در پی کامرانی و خوشگذرانی و در سالهای تجرد اهل آمد و شد و تفرج و تردد، بلکه در سیر و سفر، اهل قبول خطر بود. این مرد خویشکام و فرد والا مقام، پس از ازدواج و زواج، و از ترس رواج اجرای مهریه عندالاستطاعت از زوجه خویش اطاعت میکرد و از باب احترام به آن مخدره واجبه الاکرام، از سفر رفتن به همراه یاران و وقت گذراندن با دوستان در کوه و بیابان و سلام و علیک بیپایان در کوچه و خیابان چه رسد به تفرج در باغ و بوستان باز میماند.
این حرکت بی خیر و برکت در این ملک و مملکت، رفیقان سابق و مشفقان لایق را خوش نیامد. پس یک تن از آن چند تن که خود به پیشنهاد ازدواج دست رد زده و از امتزاج با زوجه بها الاحتیاج مجرد مانده بود، به دوست پایبند عیال و رفیق کثیرالاختلال پر اشتغال پیام داد که ای مرد نبیل و ای فرد جلیل، به چه دلیل، زن ذلیل و خوار شدی و از چه سبیل از صحبت یاران اصیل بزرگوار بریدی که این نه سنت رجال و نه شیوه ابدال است.
بیچاره دوست متأهل و رفیق منتهل غیرمستقل هم که طبع شعر داشت و گاهی بر سبیل تفنن، پنهان از همسر صاحب التمکن و التمدن، معری میبافت، به بدیهه به سرایش قصیده پرداخت و از آن میان با پوشیدن ببربیان این دو بیت حسب حال باطن و ظاهر را از طبع قادر و خاطر باهر قاهر در پاسخ دوست مهر مظاهر و یار شاطر نوشت:
زن ذلیلم من و هر مرد که مانند من است
پیر اگر هست چو من، افسر !!!! (افسار!) او دست زن است
خوش به احوال جوانی که نمیگیرد زن
افسرش بر سر و سالار تن خویشتن است
پس از باب درایت، از استاد معرفتاندیش خویش خواجه بردبار روغنکش درویش، روایت کرد که فرموده بود: مردی که زن نگیرد، چون شاه زید و چون سگ بمیرد و آنکه زن گیرد، چون سگ زید و چون شاه بمیرد. پس مرد خونگرم دلسرد و شوهر صاحب درک و درد را شاید که زودتر هوس مردن و در گور خفتن کند تا به عیش سرمدی و راحت ابدی رسد، کما یقول الزن ذلیلی، باب من ابواب الجنه./آسیانیوز
دیدگاه خود را بنویسید