علی زنداکبری

روزنامه آسیا-سعید روستایی با چهار ساخته بلند، کارگردان مهمی در سینمای ایران شده است. او با نگاهی متفاوت و گسترده به خانواده ایرانی به بررسی بحران‌های ناشی از فشار مشکلات اقتصادی بر جامعه می‌پردازد. این‌که آن‌ها ناخواسته وارد درگیری‌هایی می‌شوند که جز دردسر برای آن‌ها حاصلی ندارد، حقیقتی است که از دید تماشاگر ایرانی کاملا قابل لمس است. روستایی تنها با چهار اثر که هر کدام مستقلا ارزش‌های خود را دارند، موهبتی است برای سینمای ایران. حال که چهارمین اثرش «زن و بچه» در حال اکران است فرصت مناسبی است که به کلیات سینمای او نگاهی بیندازیم. او در آثارش شاخصه‌های کلی را در نظر می‌گیرد که در تمام فیلم‌هایش به نوعی به آن‌ها پرداخته است.

جامعه/ خانواده

دغدغه مهم آثار روستایی جامعه و مشکلات پیچیده آن است. جامعه‌ای که در واحد کوچک خانواده می‌شکند و صدای شکستنش کوچه به کوچه و شهر به شهر را تحت تاثیر قرار می‌دهد. جایی مواد مخدر، جایی فرهنگ و جایی مادر همه مشکلات و دردها: فقر. مشکلاتی که از درون مهمترین عنصر جامعه یعنی خانواده، شروع شده و منجر به بروز ناهنجاری‌ها و ساخت آینده‌ای می‌شود که کسی شجاعت فکر کردن به آن را ندارد. 

روستایی اما با نگاهی بی‌پروا به این معضلات از طریق قاب خود به صراحت آن‌ها را بیان می‌کند. نگاه کنید به سرنوشت سمیه از ترس بی‌پولی و اعتیاد دردناک محسن در «ابد و یک روز» یا ناصر قاچاقچی در «متری شش و نیم» که از بیم فقر حاضر به بدبخت نمودن جوانان شهرش شده و پلیس‌های فداکار همین شهر را به چالش می‌کشد. 

روستایی ضعف اقتصادی را در «برادران لیلا» با دیدی وسیع‌تر به تصویر کشیده، جایی‌که با نقد خانواده در ساختار «برادران لیلا»، درگیری‌های پنج مرد و دو زن را مستقیم به تصویر می‌کشد. پدر و مادری درگیر در گذشته، فرهاد که ازدواج نکرده، علیرضا به دختر مورد علاقه‌اش نرسیده، منوچهر از همسرش جدا شده و پرویز با کودکان قد و نیم قد خود درگیر مسائل مالی است. برادرانی عزب، بیکار، سردرگم و گمشده در هزارتوی مشکلات جامعه و البته لیلایی که تفکراتش را حتی جامعه کوچک خانواده‌اش نیز تاب نمی‌آورند. روستایی در «زن و بچه» قوانین ناقص و فاصله اجتماعی ناشی از فقر بین نوجوانان با خانواده و نهاد تربیتی آن، مدرسه را بی‌پرده به تصویر کشیده و در مورد فجایع ناشی از آن هشدار داده است.

والدین محور

یکی از نکات مهم در فیلمهای روستایی حضور پدر و مادرانی است که هرکدام نقش کلیدی در سرنوشت خانواده دارند. در «ابد و یک روز» سایه مادر علی‌رغم بیماری و ناتوانی‌اش بر کل داستان سنگینی می‌کند، خواهرانی که نگران وضعیت او هستند و برادرانی که او را وسیله ای برای رسیدن به اهدافشان قرار می‌دهند. نگاه کنید به صحنه‌ای که محسن (نوید محمدزاده) از خواهرش سمیه می‌خواهد که در خانه بماند، چراکه اگر او از خانه برود چه کسی از مادر نگهداری می‌کند؟ 

در «متری شش و نیم» هرچند پدر خانواده را نمی بینیم، اما بهانه ناصر برای قاچاق و پولدار شدن خوشحالی والدین‌اش است، تا کوچه تنگ جنوب شهر را ترک کنند. در «برادران لیلا» مادر و پدر نقش مهمی دارند، به خصوص پدر که با اهمیت دادن به خواسته‌ها و انجام کارهای نامتعارفش مهمترین فرد در به وجود آمدن مشکلات است، شخصی که علیرغم تمام دردسرهایش محبوب همه افراد خانواده است، هرچند که لیلا در صحنه‌هایی با او مشاجره می‌کند، اما درونش مملو از عشقی است دخترانه نسبت به پدرش. پدر در «برادران لیلا» مهمترین فرد در میان والدین فیلم‌های روستایی است. 

محوریت شخصیت مادر در «زن و بچه» پررنگ‌تر است، جایی‌که سه مادر از یک خانواده در تعادل بین حقیقت، احساسات شخصی و کانون خانواده در تقلا برای انتخاب بهترین مسیر، حاضر به قربانی کردن خود هستند و در نهایت هرکدام برای پایدار ماندن این واحد اجتماعی هزینه‌‌های سنگینی می‌دهند.

زنان تعیین‌کننده

زنان نقشی محوری در هر چهار فیلم روستایی دارند. اگر سمیه (پریناز ایزدیار) در فیلم «ابد و یک روز» از مادرش نگهداری نمی‌کرد و نقطه تعادل بین خواهرها و برادرانش نبود، فجایع خانوادگی آن‌ها غیرقابل پیش‌بینی می‌شد. در «متری شش و نیم»، الهام (باز هم با بازی پریناز ایزدیار) تنها انگیزه ناصر (نوید محمدزاده) برای زندگی است، هرچند به نقطه ضعف او، عامل شکست و در نهایت سقوطش تبدیل می‌شود.

اما لیلا در فیلم سوم نقشی قدرتمندتر و اساسی دارد. او مجرد، دارای کار مستقل، واقع‌بین و مصمم است. از هر چهار برادرش باهوش‌تر و در عین حال دلسوزترین برایشان است. او عمرش را با نگهداری از پدر و مادر سپری کرده، او به معنای واقعی ستون خانواده‌ای در حال فروپاشی است. روستایی شخصیت لیلا را با انتخاب به‌جا به ترانه علیدوستی سپرده، بازی او لیلای خاصی را برای فیلم ساخته و او از تمام مردان خانواده‌اش مردتر است، علاوه بر آن‌که به فکر عزیزان خود است، با دیدی واقعگرایانه سعی در بازسازی خانواده دارد. جایی‌که او با دیوار بلند بلاهت مردان خانواده مواجه می‌شود. گریه لیلا از سر ضعف و درد نیست از سر قدرتی است که نه درک می‌شود و نه دیده و در نهایت، غم نبود اندیشه در خانواده برای اویی می‌ماند که محکم‌ترین عضو خانواده است. او هر کجا که لازم می‌داند و با هر آنچه در اختیار دارد از عقایدش دفاع می‌کند، از فریاد، سکوت، گریه، غیرت، حتی از سیلی که به پدرش می‌زند، اما همیشه بازنده اوست، که نگاه مردسالارانه جامعه و سکوت سنتی زنانی (همچون مادرش) سد محکمی است برای دیده شدن فداکاری او برای خانواده. 

زنان در «زن و بچه» آن‌چنان حضوری دارند که مردان فیلم کاملا نقش حاشیه‌ای پیدا می‌کنند. این مهم از نام فیلم آغاز می‌شود و تا آخرین صحنه فیلم نیز ادامه می‌یابد. مهناز (پریناز ایزدیار) در لحظه لحظه فیلم بانوی فداکاری است که در هر دوراهی به خاطر خانواده از خود می‌گذرد، کاری که خواهرش مهری توان آن را در هیچ بزنگاهی ندارد و مادری که به خاطر منفعت مقطعی خانواده دست به انتخاب‌های پرتردید می‌زند، انتخاب‌هایی که مهناز باید تاوان آن را بپردازد.

مردان بی‌ثبات

همه کاراکترهای مرد فیلم‌های روستایی شخصیت‌هایی متزلزل دارند. مرتضی در «ابد و یک روز» در فشار مالی وارد شده به خانواده، خواهرش را به ازدواجی اجباری سوق می‌دهد و محسن در دام اعتیاد، یک انسان تمام‌شده است. ناصر خاکزاد در «متری شش و نیم» برای رویاهایش به دنبال کسب درآمد از تباهی یک جامعه است، جایی که باید در هراس از پلیس و همکارانش همواره نگران از دست دادن جانش باشد. در آن سوی داستان صمد و حمید پلیس‌هایی آرمان‌گرایند که در تقابل با حقایق جامعه ستون‌های ارزش‌های درونیشان به چالش کشیده شده است و زندگی شخصیشان نیز در مواجهه با شغلشان در معرض آسیب‌‌های جبران ناپذیر است. 

در «برادران لیلا»، علیرضا، فرهاد، پرویز و منوچهر چهار برادری که علیرغم توانایی‌هایی که دارند در گرداب سنتهای اجتماعی و بحران‌های اقتصادی بازنده‌هایی تمام‌عیار هستند که آینده برایشان بیشتر کابوس است تا حقیقت. حمید در «زن و بچه» عاشقی دلداده است که ناگهان به شیطانی مخوف تبدیل می‌شود و یا پدربزرگ به ظاهر مهربان که در انزوای شخصیتی‌‎اش چنان گم شده که از ظلم پروایی ندارد. او به هر مسیر که منفعتش باشد می‌چرخد، تا آن‌جا که با حمید برای ضربه زدن به مهناز همدست می‌شود. تمامی این مردان جایگاه اجتماعی مستقلی ندارند و همگی، قربانیان مواجه با زندگی هستند که هیچ تضمینی برای موفقیت به آن‌ها نمی‌دهد. آن‌ها در باتلاق‌هایی دست و پا می‌زنند که خودشان مسبب آن هستند.

توانا و خلاق

روستایی کارگردانی توانمند است، او بستر وقایع آثارش را در تاروپود خلاقیت و استعدادش پرداخت می‌کند و با ابزار مختلف، روایت اثرش را به دلخواه به تصویر می‌کشد. از تصاویر خاکستری خانه در «ابد و یک روز» تا زرق و برق تالار عروسی «برادران لیلا»، از کلوزآپ صورت غم‌گرفته مهناز تا چرخش فرفره پسرش علیار نوجوان در «زن و بچه»، از حرکت آهسته دوربین در خانه ناصر در «متری شش و نیم» تا دوربین پرتحرک در تعقیب معتادان، گوش کنید به موسیقی «متری شش و نیم» در همان صحنه جمع‌آوری معتادان، صحنه‌ای با انبوهی پلیس که به دنبال صدها معتاد به این سو و آن سو می‌روند و همزمان موسیقی متن دلهره آور پیمان یزدانیان که با حرکت آهسته دوربین در گرد و خاک پناهگاه معتادین همراه می‌شود، حسی از ترس و دلهره از عمق فاجعه ای به نام اعتیاد را در دل تماشاگر می‌افکند. 

روستایی هم قاب‌شناس خوبی است و هم موسیقی‌شناسی خوب. او مخاطبش را نه به بازی می‌گیرد و نه گمراه می‌کند، همان را که می‌فهمد و می‌خواهد در برابرش قرار می‌دهد و در نهایت قضاوت را بر عهده خود تماشاگر می‌گذارد. سعید روستایی در فضای کم‌استعداد کارگردان‌ها در سینمای ایران مرواریدی درخشان است که همه علاقه‌مندان سینمای ایران را در انتظار کارهای بعدی خود نگاه داشته است./آسیانیوز