روزنامه آسیا-اظهارات وزیر آموزش و پرورش درباره نبود موسیقی در مدارس، با واقعیتهای اجتماعی و آموزشی در تضاد است. این شکاف نشان میدهد که نه تنها دانشآموزان از مدرسه فاصله گرفتهاند، بلکه نگرش کنونی میتواند کیفیت آموزشی و فرهنگی نسل آینده را تحت تاثیر منفی قرار دهد.
به گزارش فرارو، وزیر آموزش و پرورش وقتی میگوید: «کجا ما چنین مسائلی داریم؟»، نگاهی انکاری نسبت به حضور موسیقی در مدارس ارائه میدهد؛ نگاهی که با واقعیتهای اجتماعی در تضاد است. کارشناسان معتقدند این دیدگاه، نشاندهنده کژفهمی نسبت به مفهوم موسیقی و جایگاه آن در پرورش کودکان است و تسری یافتن این نگرش در جامعه، بر کیفیت کلی موسیقی نیز اثر گذاشته و در برخی موارد به ابتذال گرایش یافته است.
علیرضا کاظمی، وزیر آموزش و پرورش، در زمان نزدیک شدن به استیضاح خود در مجلس، به صراحت پذیرفت که «آموزش و پرورش با چالشهای مزمن چندوجهی مواجه است». کارشناسان بر این باورند که این مشکلات از افت کیفیت علمی تا تبعیض آموزشی و کمتوجهی به پرورش دانشآموزان گسترده است.
این چالشها تنها دانشآموزان و والدین را درگیر نکرده است؛ بلکه معلمان و مدیران مدارس نیز مستقیماً تحت تأثیر قرار گرفتهاند. در ماههای اخیر، موارد قابل توجهی از مدیران و معلمان تنها به دلیل پخش موسیقی یا ایجاد فضایی شاد در مدرسه، مورد بازخواست قرار گرفتهاند.
این وضعیت در حالی است که شرایط کلی جامعه نیز مساعد نیست. به گفته تقی آزاد ارمکی، جامعهشناس، «در جایی که وضعیت یک جامعه از نظر اقتصادی و اجتماعی به صورت توامان خوب نیست، حتی اگر از نظر اقتصادی گشایشی هم پدید بیاید، حال آن جامعه از نظر فرهنگی و اجتماعی به سرعت به سامان نخواهد شد.» با این وجود آموزش و پرورش، به عنوان نهادی اجتماعی که مستقیما با آسیبپذیرترین قشر جامعه سروکار دارد راه حلهای آزمایش شده جهانی همچون استفاده از موسیقی را رد میکند؛ آن هم برای قشری که آینده را تحت تاثیر خود قرار میدهند.
او در پاسخ به پرسش خبرنگاران درباره پخش موسیقی در مدارس میگوید: «ما در مدرسه چیزی به نام آهنگ نداریم و من نمیفهمم منظورتان چیست، مدرسه جای تربیت، آموزش و فعالیتهای گروهی است... این موارد به هیچوجه مورد تایید ما نیست، کجا ما چنین مسائلی داریم؟»
مساله زمانی برجستهتر میشود که از زاویه دانشآموزان به آن نگاه کنیم؛ دانشآموزانی که هر روز در صف صبحگاه با یونیفرمهای یکدست و گاه تیره میایستند. در این چارچوب، این پرسش مطرح میشود که جایگاه موسیقی در نظام آموزش جهانی امروز چیست و چه نقشی در فعالیتهای گروهی دارد؟ آیا چنین نگرشهایی مرز میان موسیقی خوب و بد را در سطح کلان کدر نکرده است؟ و در نهایت، آیا پخش موسیقی در مدرسه ناهنجاری اجتماعی محسوب میشود یا طرح این مساله از سوی وزیر، به معنای محدود کردن فضای آموزشی به تعریفی خاص از هنجار و بیرون راندن دیگران از این فضاست؟
علیرضا شریفی یزدی، جامعهشناس و روانشناس اجتماعی، مشاور علمی پژوهشگاه مطالعات آموزش و پرورش تهران، میگوید: «جایگاه آقای کاظمی در نظام آموزش و پرورش کجاست و آیا او جایگاه خود را میشناسد؟ واقعیت این است که او شناختی از نظام آموزش و پرورش و از حوزه تعلیم و تربیت سررشتهای ندارد. موضعگیریهای او بیشتر در راستای حفظ جایگاه شخصیاش به نظر میرسد و با هدف جلب رضایت اقلیتی با چنین نگرشی مطرح میشود، نه با در نظر گرفتن مخاطبی به وسعت جمعیت ۹۰ میلیونی ایران.»
علیرضا شریفی یزدی میگوید: «در سلسله مراتب نیازهای انسانی، عالیترین مرتبه، که به آن والایش یا تصعید میگویند، هنر است و هنر بالاترین سطح رشد انسان محسوب میشود. یکی از این هنرهای هفتگانه که بیشترین تأثیر را نه فقط بر انسانها بلکه حتی بر حیوانات دارد، موسیقی است. برای نمونه، چوپانها همیشه از نی استفاده میکنند تا شیردهی حیوانات را افزایش دهند. اهمیت موسیقی برای انسان نیز از منظر علمی و تاریخی همواره بالاترین جایگاه را داشته و خواهد داشت.»
وی ادامه میدهد: «این سوال مطرح است که موسیقی در نظامهای آموزشی دنیا چه جایگاهی دارد؟ پیشرفتهترین نظام آموزش و پرورش جهان متعلق به فنلاند است و پس از آن کشورهای اسکاندیناوی مانند دانمارک، هلند، بلژیک و نروژ، موسیقی را به عنوان یکی از اصلیترین ابزارهای آموزشی خود قرار دادهاند. در شرق، کشور چین که الگوی ایران محسوب میشود، و همچنین ژاپن، موسیقی جزو بخش جداییناپذیر نظام آموزشی آنها است.»
این جامعهشناس میگوید: «در زمینه موسیقی، وقتی میخواهیم فردی را به مراتب عرفانی برسانیم، در هند، چین و حتی میان برخی از عرفای ایران، یکی از ابزارهای مهم آنان موسیقی بوده است. موسیقی به دو دسته تقسیم میشود: یک دسته باعث تعالی روح، پالایش روان انسان، رشد مغز و پیشرفت او در زندگی میشود که نظامهای آموزشی به آن میپردازند. دسته دیگر، موسیقیهای خطی است که مطالعات عصبروانشناسی نشان میدهد بر مغز اثر منفی دارد؛ مانند هیپهاپ و برخی موسیقیهای پارتی که به صورت تکراری و خطی اجرا میشوند و برای مغز انسان مضر هستند.»
او ادامه میدهد: «تمام نظامهای پیشرفته آموزش و پرورش در دنیا، حتی در کشورهای منطقه مانند اردن و قطر، موسیقی را بهعنوان ابزاری مؤثر برای تربیت کودکان به کار میگیرند. در ایران نیز همین وضعیت وجود دارد؛ مگر سرودها و آهنگهایی که کودکان اجرا میکنند، موسیقی نیستند؟ این آثار نیز بخشی از موسیقی به شمار میآیند و بنابراین موسیقی در نظام آموزشی کشور ما نیز حضوری ملموس دارد.»
این روانشناس اجتماعی میگوید: «نگاه محافظهکارانه و سنتی باعث میشود مرز میان موسیقی خوب و بد کدر شود. یکی از مهمترین وظایف نظام تعلیم و تربیت، ایجاد سواد هنری در دانشآموزان است؛ یعنی توانایی تشخیص موسیقی فاخر و مثبت از موسیقی سخیف. هدف آموزش و پرورش تربیت موزیسین یا نقاش نیست، بلکه آموزش سواد هنری به کودکان است تا سره را از ناسره تشخیص دهند.»
او میافزاید: «اگر این آموزش صورت نگیرد، خلاء ایجاد میشود و موسیقی نامناسب جایگزین میشود، زیرا فضایی خالی و بدون راهنمایی هنری در اختیار مخاطب است. وقتی آموزش و پرورش از یک سو سواد هنری کودکان را بالا میبرد و از سوی دیگر تولیدات موسیقی مناسب برای آنان ارائه میکرد، شاهد فاجعههایی که برخی خوانندگان با شعرهای اروتیک برای کودکان ایجاد کردند، نبودیم. این آثار، که بچهها بدون درک معنی آنها حفظ و حتی در مدرسه تکرار میکنند، نتیجه کوتاهی آموزش و پرورش است. نظام آموزشی در این زمینه وظیفه دارد هم مهارت تمییز موسیقی خوب از بد را به کودکان بیاموزد و هم تولید و عرضه موسیقی مناسب آنها را فراهم کند تا فضای هنری سالم ایجاد شود.»
مشاور علمی در پژوهشگاه مطالعات آموزش و پرورش تهران میگوید: «هماکنون حتی دو قطبی ایجاد نشده است؛ ما یک قطب بزرگ داریم که جامعهای با نیازهای موسیقیایی خود است و مسیر خود را میرود، و یک اقلیت اندک که به دلایل موقعیتی یا مالی شعارهایی میدهند که هیچ مخاطبی ندارد و عملی نیست. تصور کنید فضای ایران بدون موسیقی، کشوری که هر سال چندین کنسرت با مجوز وزارت ارشاد برگزار میشود؛ یعنی صندلی کنار آقای کاظمی! این نیاز محسوس است و به همین دلیل سالانه حدود ۵ میلیون نفر برای کنسرت خوانندگان خارجی خارج میشوند، چون داخل گزینهای وجود نداشت.»
او اضافه میکند: «دانشآموزان نیز منتظر دستور وزیر نیستند که موسیقی گوش دهند یا نه. در فضایی که اکنون وجود دارد، اظهارات وزیر بیشتر شبیه شوخی است؛ گویا میخواهد به برخی نمایندگان و دیگران نشان دهد با این حرفها اجازه دهند همچنان وزیر بماند، چراکه در لبه استیضاح قرار گرفته است. او به خوبی میداند که اکثر مدارس ما بچهها موسیقی گوش میدهند، ساز میآموزند، آواز میخوانند و حتی با هوش مصنوعی آهنگ میسازند.»
او ادامه میدهد: «اگر آموزش و پرورش مدارس را به گونهای اداره کند که موسیقی ممنوع شود، کودکان تنها در خانه به آن میپردازند. این در حالی است که آموزش و پرورش طی ۱۲ سال تحصیل، حدود ۱۶ هزار ساعت وقت دانشآموزان را برای تربیت آنها صرف میکند، اما نتیجه این میشود که از نظر موسیقی و هنر، دانشآموزان در جای دیگری آموزش میبینند و آموزش و پرورش هیچ اشرافی بر مسیر آنها ندارد. یک آموزش و پرورش عاقل، این موضوع را زیر نظر میگیرد و بر اساس ارزشها، مسیر موسیقیایی دانشآموزان را هدایت میکند.»
شریفی یزدی میگوید: «بچهها از مدرسه بریدهاند و علاقهای به حضور در آن ندارند، بنابراین به جای نگرانی درباره پخش موسیقی در مدارس، وزیر باید به فکر ارتقای سطح علمی و معدل دانشآموزان باشد؛ میانگین معدل در کل کشور زیر ۹ است و یک وزیر آگاه باید شرایطی فراهم کند که دانشآموزان ۲۰ سال آینده مفید برای کشور باشند. پرداختن به موسیقی در این فضا، در حالی که مباحث اصلی آموزشی رها شده، فاقد ارزش تعلیم و تربیتی است و بیشتر برای حفظ قدرت و گروهی خاص مطرح میشود.»
او میافزاید: «ادعای وزیر درباره «قداست مدارس و نبود جای موسیقی در آن» با واقعیت فاصله دارد؛ مگر در هیئتها و مساجد موسیقی پخش نمیشود؟ نوحهخوانی نیز نوعی موسیقی است. چنین فضاسازیهایی خطرناک است و تصور غلط ایجاد میکند که مدارس ایران مکانی مقدس و عاری از مشکلات هستند، در حالی که در برخی مدارس مواردی مثل گل، سیگار و مصرف الکل گزارش شده است.
وزیر باید به مسائل حیاتیتری مانند آموزش جنسی، پیشگیری از خودکشی و تربیت کاربردی دانشآموزان توجه کند. متاسفانه برنامهای برای تربیت نسل آینده و توسعه کشور وجود ندارد و تمرکز صرف بر موسیقی، حتی اگر مفید باشد، جایگزین اقدامات ضروری آموزشی شده است.»/آسیانیوز
دیدگاه خود را بنویسید