احمد رشیدی نژاد

روزنامه آسیا- در صحنه‌ی متلاطم خاورمیانه، آنچه در ضیافت شام واشنگتن میان دونالد ترامپ و محمد بن‌سلمان گذشت، تنها یک ملاقات دیپلماتیک معمول نبود؛ بلکه نشانی از یک تحول ژئوپلیتیک عمیق و بازآرایی اساسی در معادلات امنیتی خلیج فارس بود. سخنان ترامپ، به ویژه تأکید او بر «نابودی تهدید هسته‌ای ایران» و ارتقای عربستان به جایگاه «متحد عمده غیرناتویی»، حکایت از عبور از رابطه‌ای مبتنی بر ائتلاف دفاعی سنتی و حرکت به سوی شراکتی راهبردی و چندوجهی دارد. ترامپ که در ضیافت شام سخن می گفت؛ با اشاره به تعهد عربستان برای خرید نظامی ۱۴۲ میلیارد دلاری از آمریکا، این همکاری‌ها را عامل افزایش امنیت دو کشور و تقویت نقش عربستان به عنوان نیروی ثبات در خاورمیانه خواند. ترامپ خطاب به محمد بن‌سلمان تأکید کرد که امنیت عربستان هرگز تا این حد بالا نبوده و با حذف «ابری» که به برنامه اتمی ایران اشاره دارد، این وضعیت حفظ خواهد شد.

برای دهه‌ها، ستون روابط واشنگتن و ریاض بر یک معامله ساده استوار بود: امنیت در ازای نفت. بر این اساس، ایالات متحده در چارچوب دکترین «دو ستونه» در دوران جنگ سرد، حافظ امنیت عربستان بود و این کشور نیز متعهد به ثبات در بازار نفت جهانی می‌شد. این رابطه، اگرچه قدرتمند، ماهیتی عمودی و یکسویه داشت؛ آمریکا به عنوان قدرت حامی و عربستان به عنوان متکی. لازم به ذکر است که این دکترین در 1969 اول بار توسط «نیکسون» و «کیسینجر» برای حفظ امنیت خلیج فارس در نظر گرفته شد که ایران و عربستان هر کدام یکی ازستون‌های آن را تشکیل می‏دادند. البته عربستان سعودی که در آن زمان، یک کشور کم جمعیت و نسبت به ایران عقب مانده‌تر بود، نقش عمده‏ای را به عهده نداشت و نقش اصلی حفظ امنیت و حراست کشورهای کوچک و منابع نفت به عهده ایران بود، چرا که ارتش مجهز و منظم داشت. سیاستی که کمی بعد، تقریباً به ستون اصلی سیاست خارجی آمریکا در تمام مناطق جهان مبدل شد. بر این اساس،  مسؤلیت حفظ امنیت و دفاع هر منطقه به عهده کشورهای‏همان منطقه بود که در واقع دوست و حافظ منافع آمریکا نیز بودند و آمریکا از نظر نظامی، اقتصادی، سیاسی و تسلیحاتی از آن‏ها پشتیبانی و حمایت می‏کرد. هدف ‏آمریکا از اعلام سیاستهای جدید که در واقع مکمل یکدیگر بودند، از یک سو کاهش‏هزینه‏های نظامی و تسلیحاتی خود و از سوی دیگر، فروش سلاح وتجهیزات بیشتر به‏کشورهای مورد نظر و در نتیجه سر و سامان دادن به اوضاع اقتصادی و سیاسی داخلی‏خود بود که بر اثر جنگ ویتنام دچار بحرانها و اعتراضهایی شده بود. 

ارتقای عربستان به متحد عمده غیرناتویی

اعطای عنوان «متحد عمده غیرناتویی» به ریاض، هرچند نمادین، از نظر ژئوپلیتیک بسیار پراهمیت است. این عنوان، که پیش از این به کشورهایی مانند اسرائیل، ژاپن و استرالیا اعطا شده بود، دسترسی سعودی‌ها به فناوری‌های پیشرفته نظامی، مشارکت در تحقیقات دفاعی و همکاری‌های امنیتی گسترده‌تر را تسهیل می‌کند. این اقدام، پیامی روشن به تمام بازیگران منطقه، به ویژه تهران، ارسال می‌کند: عربستان دیگر تنها یک متحد تحت الحمایه نیست، بلکه یک متحد محوری در شبکه امنیتی تحت رهبری آمریکا است. خرید نظامی ۱۴۲ میلیارد دلاری، که ترامپ آن را «بزرگترین خرید تاریخ» خواند، نه یک معامله تسلیحاتی صرف، بلکه سرمایه‌گذاری برای تبدیل ارتش سعودی به «ستون اصلی ثبات» در منطقه است. این تحول، نقش سنتی عربستان را از یک بازیگر اقتصادی- نفتی به یک کنشگر امنیتی- نظامی فعال و تعیین‌کننده ارتقا می‌دهد.

خنثی‌سازی «ابر تهدید»

تحلیل این شراکت راهبردی جدید بدون در نظر گرفتن نقش کانونی ایران ناقص خواهد بود. ترامپ با صراحت و در حضور بن‌سلمان اعلام کرد: «ما با هواپیماهای بمب‌افکن بی- ۲ یک تهدید بسیار جدی هسته‌ای را که [به گفته او] تنها یک ماه با ساخت بمب فاصله داشت! منهدم کردیم». وی همچنین با اشاره به ایران و خطاب به شاهزاده سعودی گفت: «وقتی فکرش را بکنید، عربستان هیچوقت به اندازه اکنون در امنیت نبوده است و همیشه یک ابری بر سر شما وجود داشت و بعضی وقت‌ها این ابرها بزرگتر می‌شد ولی دیگر آن ابر وجود ندارد و می‌خواهیم همینطور هم وضعیت را نگه بداریم. اشاره آقای ترامپ به وضعیت اتمی جمهوری اسلامی است. این سخنان حاوی پیامی ژئوپلیتیک حیاتی است که نشان از تغییر پارادایم در رویکرد آمریکا دارد. ترامپ در واقع، با این سخنان می‌خواهد به متحدانی مانند ریاض اطمینان دهد که واشنگتن تهدیدهای وجودی علیه آنها را جدی گرفته و برای خنثی‌سازی آن مصمم است. این تضمین، بنیان لازم برای ریسک‌پذیری بیشتر عربستان در عرصه منطقه‌ای و سرمایه‌گذاری کلان در شراکت با آمریکا را فراهم خواهد کرد. از طرفی عربستان نیز با سرمایه‌گذاری یک تریلیون دلاری در اقتصاد آمریکا، ظاهراً درصدد است، تا پشتوانه محکمی برای پیمان امنیتی خود ایجاد کرده و خروج از این چارچوب را برای طرف آمریکایی پرهزینه ‌سازد.

جمع‌بندی

ظاهراً ضیافت شام واشنگتن، آغاز «رویای ژاندارمی منطقه» برای عربستان سعودی بود. ریاض با سه گام کلیدی در پی تحقق این نقش است: دریافت عنوان «متحد عمده غیرناتویی» برای دسترسی به فناوری‌های پیشرفته نظامی، خرید ۱۴۲ میلیارد دلار تسلیحات برای تبدیل ارتش خود به ستون ثبات منطقه، و سرمایه‌گذاری یک تریلیون دلاری در اقتصاد آمریکا برای تضمین پشتوانه اقتصادی این اتحاد. این تحول در چارچوب موازنه‌سازی فراساحلی آمریکا معنا می‌یابد؛ سیاستی که با واگذاری مسئولیت مهار ایران به عربستان، هزینه‌های مستقیم واشنگتن را کاهش می‌دهد. در عین حال، این رویکرد بازآفرینی همان دکترین دو ستونه نیکسون است که در دهه ۱۹۷۰ ایران و عربستان را ستون‌های امنیت خلیج فارس قرار داد. امروز، با کنارگیری ایران از دکترین امنیتی آمریکا، عربستان جای ایران آن دوران را گرفته و به ستون اصلی امنیت منطقه بدل شود! نتیجه این بازآرایی، شکل‌گیری معماری امنیتی تازه‌ای است که در آن عربستان با حمایت همه‌جانبه آمریکا، در رویای ایفای نقش ژاندارم خلیج فارس است؛ نقشی که هم ادامه منطقی سیاست دو ستونه و هم تجلی عملی موازنه‌سازی فراساحلی محسوب می‌شود.

احمد رشیدی نژاد پژوهشگر ژئوپلیتیک

آسیانیوز