آسیانیوز- هویت کورش بزرگ هخامنشی به استوانه وی گره خورده است. استوانهای که اکثر پژوهشگران تاریخ معتقدند محتوای آن به مبانی حقوق بشر در قرن جدید نزدیک و شباهت دارد. در همین راستا، این استوانه و کورش بزرگ نه تنها نزد ایرانیان افتخاری بزرگ محسوب میشود، بلکه در سطح جهانی نیز شهرتی بیهمتا برای خود کسب کرده است. به همت «کانون جهان ایرانی دانشگاه تهران» به مدیریت افسانه حنائی، نشستی با عنوان «فرمان کورش» برگزار شد. در این نشست علمی، دکتر شاهرخ رزمجو، استاد گروه باستانشناسی و مترجم منشور کورش بزرگ، و دکتر روزبه زرینکوب، استاد تاریخ ایران باستان دانشگاه تهران، به سخنرانی پرداختند.
دکتر شاهرخ رزمجو با اشاره به اهمیت تاریخی استوانه کورش بزرگ گفت: «استوانه کورش، بیانیهای است درباره رعایت حقوق انسانی. کورش پس از آنکه قلمرو خود را از یک پادشاهی کوچک محلی به یک امپراتوری جهانی گسترش داد، ماد، لودیه و بابل را به تسخیر خود درآورد. دوره بابل نو، دورهای درخشان برای بابل بود و به نوعی ابرشهر جهان محسوب میشد. بنابراین، تصرف این شهر توسط کورش یک رویداد تاریخی مهم به شمار میآید، رویدادی که تاریخ را تغییر داد تا جایی که برخی تاریخنگاران معتقدند تاریخ را باید به دو قسمت تقسیم کرد: قبل و بعد از فتح بابل.»
این استاد باستانشناسی دانشگاه تهران در ادامه به اهمیت کشف استوانه کورش بزرگ برای آگاهی تاریخی نسبت به فتح بابل پرداخت و گفت: «تا پیش از کشف استوانه کورش در قرن ۱۹، تنها منابع کلاسیک و عهد عتیق درباره فتح بابل نوشته بودند و کشف این استوانه، از دید برخی پژوهشگران مانند هنری رالینسون، یکی از مهمترین یافتههای باستانشناسی است. نبونید، آخرین پادشاه بابل، به دلیل عدم احترام به مردوک، خدای بزرگ بابل، و تلاش برای جایگزینی خدای سین (ماه) که خدای بابل نبود، و نیز به دلیل ترک بابل به مدت ده سال، نارضایتی مردم را برانگیخت. در استوانه کورش به این موضوع اشاره شده که مردوک، خدای بابل، به دنبال شاهی دادگر میگردد تا جایگزین نبونئید شود. کورش با نوسازی پرستشگاهها، بازگرداندن خدایان به مکانهای خود و آرام کردن مردم ناراضی، اقداماتی انجام داد.»
مترجم استوانه کورش بزرگ در پایان بیان داشت: «بر اساس اسناد تجاری بابل، متوجه میشویم که زندگی عادی پس از فتح بابل همچنان ادامه داشته است. تاریخنگاران یونانی، با توجه به روحیه داستانسرایی خود، برای جذابتر کردن وقایع، فتح بابل را به صورت حماسی و افسانهای نگاشتهاند تا مخاطبان یونانیزبان را با خواندن متن جنگی به وجد بیاورند. بنابراین، در نهایت باید گفت که جنگ و خونریزی در فتح بابل چیزی جز داستانسرایی و قصهسرایی یونانی نیست و اسناد بابلی چیزی خلاف این را نشان میدهند.»
در ادامه این نشست علمی، دکتر روزبه زرینکوب به سخنرانی پرداخت و در مورد استوانه کورش بزرگ گفت: «از کرانههای شرقی مدیترانه تا منتهیالیه شرق چین، اشخاص مهمی ظهور کردهاند؛ از پیامبران بنیاسرائیل تا کنفوسیوس. در این میان، باید به ظهور هخامنشیان و کورش بزرگ اشاره نمود. منابع مربوط به فتح بابل را میتوان به دو دسته داخلی و خارجی تقسیم کرد که استوانه کورش در دسته منابع داخلی به حساب میآید. به نظر من، استوانه کورش باید با احتیاط خوانده شود زیرا ممکن است تحت تأثیر عناصر قدرت، نکاتی محدود یا در مواردی غلو شده باشد. این غلو تنها در متن استوانه وجود ندارد، بلکه در تحلیل و تفسیر نیز ممکن است به حذف و یا اغراق منجر شود. برخی تاریخنگاران مانند اومستد در کتاب «شاهنشاهی هخامنشی» در مواردی که لازم نمیدانند، به سادگی میگذرند و در مواردی که نویسنده احساس میکند، بدون توجه به متن منابع دیگر، دست به بازسازی میزند.»
استاد تاریخ ایران باستان دانشگاه تهران ادامه داد: «تبلیغات در استوانه کورش به معنای نقض اطلاعات موجود در آن نیست، بلکه جنبههای گوناگونی دارد. اگر کورش توانسته است موفق به انجام کارهایی شود، این نشاندهنده ویژگی روحی خود او و همچنین فرهنگ ایرانی است که کورش نماینده آن میباشد. هر کاری که کورش انجام داده، به عنوان نماینده فرهنگ ایرانی بوده و او حاصل جمع این فرهنگ است. در نتیجه، به نقطهای دست یافته که برای مردم آن روزگار شگفتانگیز به حساب میآید.»
روزبه زرینکوب در پایان به دو ابهام در مورد منشور کورش پرداخت و گفت: «در این منشور، به تلاش کورش برای آزادی اقوام تبعیدی به بابل اشاره شده است، ولی اسمی از آن اقوام نمیبرد. در دنیای معاصر، برخی میگویند قوم آزادشده احتمالاً قوم عبرانی بوده است، ولیکن احتمالاً عبرانیها در آن زمان آنقدر اهمیت نداشتند که کورش نام آنها را ذکر کند. مورد دومی که لازم به توضیح است این است که چرا کورش در متن استوانه میپذیرد که خدای مردوک به او دستور چنین کاری را داده است؟ در مقام پاسخ میتوان گفت که دین کورش و همراهان او مزدیسنا بوده است، دینی که اساساً متعلق به ایرانیها میباشد و مبنای تبلیغاتی ندارد. در متنهای هخامنشی از اصطلاحات اهورمزدا و بغان دیگر استفاده میشود. مردوک یکی از خدایان محلی بود و کورش میتواند یک مومنِ مزدیسنا باشد در عین حال که به سخن خدای محلی گوش فرا داده است و این مسئله تعجببرانگیز یا بحثبرانگیز نیست.»
دیدگاه خود را بنویسید