علی زنداکبری

روزنامه آسیا-فیلم «پیرپسر» موج خوشایندی از سینمای جدی و هنری را در میان فیلم‌های به ظاهر کمدی و بی‌رمق این روزهای سینمای ایران ایجاد کرده است و همین نکته اهمیت پرداخت به این اثر را نشان می‌دهد. فیلم فارغ از نقاط ضعف و قوتش اثری جسورانه در سینمای ایران به حساب می‌آید. فیلمی که با نگاهی به ادبیات کلاسیک روسی بر مبنای رمان برادران کارامازوف داستایوفسکی و حکایت اساطیر فرهنگ باستانی ایران، رستم و سهراب، طرح‌ریزی شده، اما با آگاهی از ارتباط مستقیم با هر دو، فاصله خود را حفظ می‌کند تا روایتی امروزی را از اختلافات پدر ـ پسری بیان کند. 

براهنی در نیمه اول فیلم به واکاوی کاراکترها پرداخته است. دو پسر هرکدام از مادرانی جدا و با تفکراتی متفاوت، رابطه خوبی با هم دارند، اما هر دو با پدر دائم‌الخمر و معتاد خود اختلافات فاحش دارند. غلام بوستانی به‌عنوان انسانی هرزه با سابقه‌ای سیاسی و آلوده به انواع بی‌اخلاقی‌های اجتماعی، از زنبارگی گرفته تا شرب خمر و... درگیر مشکلات و ناهنجاری‌هایی درونی است که فیلمساز عامدانه از تشریح آن سرباز می‌زند. غلام بوستانی شخصیت محوری فیلم است و نیمه اول و دوم فیلم کاملا حول این شخصیت حرکت می‌کند. ارائه اطلاعات از این شخصیت، آرام، فکرشده و به دور از اغراق همان کاراکتری را نشان می‌دهد که تماشاگر مشابه آن را در جامعه و البته دنیای سینما بارها دیده است، اما در عین حال حسی او را در خصوص غلام بوستانی کنجکاو می‌کند.

این کنجکاوی و سؤال‌هایی که برای تماشاگر ایجاد می‌شود، نکته موفقیت‌آمیز کارگردان در درگیر کردن بیننده با داستان و کاراکترهاست. او قالب کار را براساس خواسته‌اش دقیق و با حوصله می‌چیند. درگیری‌های دو برادر با پدر در نیمه اول فیلم یک گره منتج به اوج دارد، پسرها خواهان فروش یا ساخت خانه هستند و پدر بارها از این کار سرباز زده است، اما علت چیست؟! شاید بهتر بود کمی بیشتر از این علت صحبت می‌شد و صرف نشان دادن یک عکس، یک چشم در کمد لباس پدر خانواده تنها گرای ملموس این علامت سوال مهم فیلم نمی‌شد.

علی پسر بزرگتر، شخصیتی درونگرا، معناکاو و آرمان‌گرا دارد و در یک کتابفروشی کار می‌کند، رضا اما در نقش برادر کوچکتر، مادی‌گرا، برونگرا، تهاجمی و در یک املاک فعال است. این سه شخصیت متفاوت زیر یک سقف با پارامترهای خاص خودشان زندگی نامطلوبی دارند، چرا که پدر به‌عنوان سرپرست خانواده هیچ شاخصه اخلاقی مناسبی ندارد. در همین احوال شخصیت رعنا وارد دنیای پر آشوب این سه تن می‌شود. او که ازدواج ناموفقی داشته از ناچاری تن به زندگی در خانه غلام بوستانی می‌دهد، اما ورود او تناقضات رفتاری/ روانی هر سه مرد اصلی داستان را به چالش می‌کشد. از اینجا به بعد نیمه دوم فیلم با حال و هوایی متفاوت آغاز می‌شود، عشق به رعنا غلام و علی را رودرروی هم قرار می‌دهد و درگیری‌های عاطفی/ احساسی این مثلث، قصه را به کشف حقایقی سوق می‌دهد، درست در این به‌هنگام است که کارگردان‌ به جای بهره‌گیری از چیدمان مناسب در ساختار بخش دوم فیلم برای ماندگار کردن یک اثر منحصربفرد در ثبت یک اثر خاص در تاریخ معاصر سینمای ایران به ناگهان باز می‌ماند. 

اولین نکته ابهام در نقش رضا در این مثلث عاطفی است. او در نیمه اول فیلم حضوری جسورانه و تعیین‌کننده دارد، طوری که تماشاگر هر لحظه انتظار طغیان او را دارد، اما در بخش دوم فیلم گویی کنار گذاشته می‌شود! نقش او منفعلانه شده و در قالب دیالوگ‌هایی تکراری و مبهم عملا می‌سوزد. نگاه کنید به صحنه درگیری/ شوخی او و برادرش که چقدر غلوآمیز درآمده، گویا رهاشدگی شخصیت رضا بر بازی ولی‌زادگان نیز تأثیر گذاشته است. 

نیمه دوم فیلم قرار است به سؤالات نیمه اول پاسخ داده شود، این‌که چرا پسرها این‌همه مدت پدری با چنین رفتارهایی را تحمل کرده‌اند؟ یا چرا او از ساخت خانه یا فروشش اجتناب می‌کند؟ اما ناباورانه نه تنها جواب سوالات خود را نمی‌گیریم، بلکه ابهامات جدیدی نیز بر ذهن مخاطب نقش می‌بندد، مثلا چرا دیدار رعنا و غلام بوستانی در ماشین‌اش اینقدر دیالوگ‌های تکراری دارد؟ چرا رعنا بعد از مشاجره با بوستانی از ماشین به بیرون نمی‌پرد؟ چرا پسران بوستانی او را سال‌ها قبل در خانه زندانی نکردند و این‌همه سال رفتارهای ناپسند او را تحمل کردند؟ چرا کارگردان به مفقود شدن همسران بوستانی بیشتر نمی‌پردازد، آیا یک نمای از بالا از گودالی در حیاط منزل برای عمق فاجعه‌ای که او انجام داده کافی است؟ 

و این سؤال‌ها ادامه می‌یابد: آیا ضد زن بودن نگاه او برای برجسته نمودن شخصیت کریه‌اش و توجیه جنایاتش تماشاگر را راضی می‌کند؟ براهنی هر آنچه را که در نیمه اول فیلم به دست آورده، در نیمه دوم رها می‌کند. او پیش از آن‌که محو قاب‌ها و دیالوگ‌هایش شود، باید خلأهای فیلمنامه‌اش را پر می‌کرد. کار او در انتخاب موضوع و بازی‌گیری از بازیگرانی خاص، انتخاب قاب‌های به یادماندنی و خیلی نکات ریز و درشت البته قابل تحسین است، اما ای کاش با کمی تأمل در ارتباطات کاراکترها و سیناپس وقایع، ساختاری منسجم را برای باورپذیری بیشتر به وجود می‌آورد./آسیانیوز