روزنامه آسیا- علی زنداکبری ـ نحوه انتخاب یکی از رهبران دینی جهان هیجانات خاص خود را دارد که می تواند قالب ساختاری هر فیلمی را تشکیل دهد. مسیحیان کاتولیک پس از درگذشت رهبر خود در انتظار انتخاب رهبری دیگر هستند که توسط اعضاء عالیرتبه کاتولیک انتخاب می‌شوند، انتخابی که در واتیکان صورت می‌پذیرد.

کلیت این انتخاب و آداب و رسوم آن موضوع پوشیده‌ای نیست، اما نحوه انتخاب، اهداف انتخاب، رایزنی‌های درون‌گروهی دیپلمات‌های مذهبی و... نکاتی است که تقریبا کسی از آن اطلاع ندارد و این همان مطلبی است که فیلم «مجمع کاردینال‌ها» به آن می‌پردازد، آن‌چه که ما از انتخاب یکی از مهمترین رهبران مذهبی جهان نمی‌دانیم. 

فیلم داستان سَرکشیشی به‌نام دین تامس لارنس را تعریف می‌کند که با درگذشت پاپ بر اثر حمله قلبی مأمور تشکیل مجمع کاردینال‌ها برای انتخاب پاپ جدید می‌شود. در این میان شانس چهار کاندید از دیگران بیشتر است: جوزف ترمبولیِ کانادایی با افکاری محافظه‌کارانه و مورد اقبال عموم، گوفرِدوتدسکو که یک سنت‌گرای ارتجاع‌طلب از ایتالیا است، آلدوبلینی کاردینالی آمریکایی که همچون پاپ قبلی تفکرات آزاداندیشانه دارد و جاشوا آدِیِمی، محافظه‌کاری از نیجریه.

در همین حال یانوش ووژنیاک، مسئول امور خانه پاپ طی ادعایی اعلام می‍کند که پاپ شب قبل فوتش خواستار استعفای ترمبولی شده، ولی ترمبولی تمام ادعاها و مدارک علیه خودش را انکار می‌کند.

بلینی به‌عنوان یک استراتژی خود را در مقابل افکار تدسکو قرار می‌دهد، چرا که معتقد است تفکرات او برای آینده کلیسا خطرناک است. در حالی‌که همه در حال رایزنی برای انتخاب پاپ جدید هستند کاردینال‌ها با ورود یک کاردینال ناشناخته مواجه می‌شوند: وینسنت بنیتز. کاردینالی که از سوی پاپ یک سال پیش به خاطر ملاحظاتی به‌طور مخفیانه به‌عنوان اسقف اعظم کابل انتخاب شده! 

کاردینال لارنس که میلی به مقام پاپ ندارد، طی سخنرانی از کاردینال‌ها می‌خواهد با پذیرش تردیدها و شک‌هایشان انتخابی مناسب داشته باشند. این سخنرانی تحسین گروهی را برمی‌انگیزد و گروهی آن را نشانه جاه‌طلبی لارنس برای رسیدن به مقام پاپ تعبیر می‌کنند.‌

در اولین رأی‌گیری هیچکدام از کاندیداها نمی‌توانند دو سوم آراء لازمه را کسب کند، بلینی و لارنس آراء آزاداندیشان را تقسیم می‌کنند و آدِیِمیِ نیجریه‌ای کمی از دیگران بیشتر کسب رأی می‌کند. در فواصل رأی‌گیری‌های بعدی با افشای اطلاعات و روی دادن اتفاقات جدید هر بار سرنوشت انتخاب پاپ در مسیر تازه‌ای قرار می‌گیرد و...

ادوارد برگر کارگردان فیلم «در جبهه غرب خبری نیست» که در سال2022 توانایی‌های خود را در استفاده از ابزار فنی برای تعریف داستان اثرش ثابت کرده بود، این‌بار اما قصه‌پردازی‌اش را در بطن وقایعی تاریخی و حساس، بیشتر در اختیار کنش مناسب بازیگرانش قرار داده است. او هسته اولیه شکل‌گیری داستان را بر پایه حرکات سینوسی و رفت و برگشت هر کاراکتر بر اساس اطلاعات اولیه‌ای که در مورد آن‌ها ارائه می‌کند، شکل می‌دهد و در این میان مخاطب را با شخصیت کاردینال لارنس همراه می‌کند، کاراکتری که اطمینان تماشاگر را به‌عنوان فردی درستکار و صادق جلب کرده است. برگر جدا از تقطیع‌های مناسب برای هوشیار کردن مخاطب از موسیقی متن فوق‌العاده فولکر برتلمان به‌عنوان ضربه‌ای برای جلب توجه مخاطب در هر بزنگاه تغییر داستان به‌خوبی بهره برده است. 

او تماشاگرش را همچون جستجوگر واقعیت با دوربین همراه کرده و به تمام فضاهای صحنه وارد می‌کند، حرکات آرام دوربین در نزدیک شدن به جمع‌های چند نفره کاردینال‌ها، همچون ناظری تیزبین است که کوچکترین حرکاتشان را زیر نظر گرفته، از ملاقات‌های علنی در فضاهای جمعی تا گفت‌وگوهای دو نفره در اطاقها و راهروها. استفان فونتین، فیلمبردار فیلم علاوه بر در نظر گرفتن کاراکترها و جزئیات صورت و رفتار آن‌ها، در به تصویر کشیدن سالن‌ها، راهروها و کاخ‌های واتیکان برای جلوه‌نمایی از عظمت آن فروگذار نکرده است. او به نوعی مطابق با فیلمنامه پیتر استران، عظمت واتیکان را در راستای انتخاب مهم کاردینال‌ها به تصویر کشیده است. نماهای کلی از گوشه هر محل، تصاویر پائین به بالا و بالعکس او و شات‌های ثابت همگی قبل و بعد از روی دادن هر اتفاق جدید در طرح داستانی فیلم مؤثر است. 

ترکیب تصویری او با همفکری کارگردان به تُند بودن رنگ لباس بازیگران از قرمزی لباسِ کاردینال‌ها تا بنفشی شِنِل‌هایشان و برق صلیب‌های طلایی به تقابل با رنگ‌مُردگی دیوار اطاق‌ها و سالن‌ها و سایه‌های مرتفع در فضاهای باز می‌رسد. این تقابل به پارادوکس درونی کاردینال‌ها با محیط بیرونشان طعنه می‌زند، آنجا که در به تصویر کشیدن افتادن هر رأی از نمای بالا تأکیدی دارد بر مهم بودن تعیین سرنوشت رهبر مذهبی میلیون‌ها انسان همزمان با القاء حس انتظار با تشویش، تا تماشاگر را به پایان فیلم مشتاق‌تر کند. 

نقطه قوت اثر اما در عدم وابستگی فیلمنامه و کارگردان در تقدس‌گرایی اطراف فیلم است. کاردینال‌های اثر به عنوان اشخاص مذهبی همچون سایر انسان‌ها از لذات عادی دنیوی لذت می‌برند و در لغزش‌های دنیوی نیز خطاکارانی هستند همچون سایر انسان‌ها. آن‌ها سیگار می‌کشند، بچه نامشروع دارند، زدوبند می‌کنند، به باورهایشان شک دارند و تشنه قدرت هستند. این طرز نگاه موجب برداشته شدن فشار از کل گروه فیلم است، خصوصا بازیگرانی که آزادی عمل بیشتری در واکنش‌هایشان دارند.

برگر به عنوان هدایت‌گر فیلم، چینش بازیگرانش را حساب‌شده انجام داده است. لوچیان ساماتی در نقش کاردینال آدیمی و سرجو کاستلیتو در نقش کاردینال تدسکو با ظرافت دو فضای مجزا را در باورپذیرتر شدن جو رقابت کاردینال‌ها چنان به‌وجود آوردند که حضور مثلث اصلی بازیگران، ضرباهنگ فیلم را حفظ نماید.

مثلث فاینس، توچی و لیثگو اضلاع اصلی بازیگران فیلم به شمار می‌روند. فاینس با نگاه مشکوک خود، طمأنینه رفتاری همگام با تردید را در تقابل با رفتار حیله‌گرانه توچی و مخفی‌کاری لیثگو قرار می‌دهد تا بازی ایزابلا روسلینی نیز هرچند کوتاه اما در نقش خواهر اگنِس تاثیرگذار عمل کند. مجمع کاردینالها با موضوعی خاص خطر کرده است، اما حضور بازیگران کاربلد و کارگردانی خاص برگر و هماهنگی خوبش با تیم فنی اثر جذابی را ارائه کرده که تماشاگر را تا به آخر با فیلم همراه می‌کند.