احمد رشیدی‌نژاد

روزنامه آسیا-چهل‌وششمین نشست سران شورای همکاری خلیج‌فارس در بحرین با صدور بیانیه‌ای کم‌سابقه از نظر شدت و صراحت مواضع ضد ایرانی، فصل تازه‌ای در تنش‌های منطقه‌ای گشود. این بیانیه بیش از هر زمان دیگری بر دو موضوع حساس یعنی جزایر سه‌گانه ابوموسی، تنب بزرگ و تنب کوچک و همچنین میدان گازی آرش یا همان الدره تمرکز داشت. در همین حال، انتشار سند راهبردی امنیت ملی آمریکا برای سال ۲۰۲۵ در دوره دوم احتمالی دولت ترامپ، چشم‌انداز سیاست واشنگتن در قبال ایران و منطقه را روشن‌تر کرده و زمینه‌ای فراهم آورده است تا کشورهای عربی حاشیه خلیج‌فارس مواضع خود را با پشتوانه‌ای تازه و هماهنگ‌تر مطرح کنند.

بیانیه پایانی نشست بحرین را می‌توان تهاجمی‌ترین موضع این شورا در سال‌های اخیر دانست؛ زیرا نه تنها ادعاهای امارات درباره مالکیت جزایر سه‌گانه را تکرار کرد، بلکه هرگونه فعالیت ایران در این جزایر از رزمایش و ساخت‌وساز تا سفر مقامات عالی‌رتبه و حتی اظهارنظر نمایندگان مجلس را تجاوز و مغایر حقوق بین‌الملل خواند. اشاره مستقیم به سفر اخیر فرمانده نیروی دریایی سپاه به ابوموسی و محکومیت آن نشان می‌دهد که شورا تلاش دارد ادعاهای خود را عینی‌تر و ملموس‌تر جلوه دهد. 

در حوزه انرژی نیز شورا با همسویی کامل با عربستان و کویت، مالکیت میدان گازی آرش را صرفا متعلق به این دو کشور دانست و خواستار مشارکت دیگر اعضا در مذاکرات شد؛ در حالی که این میدان مشترک همواره محل مناقشه بوده و ذخایر عظیم آن اهمیت ویژه‌ای دارد. لحن هشداردهنده و اولتیماتوم‌گونه بیانیه، با عباراتی نظیر «آخرین هشدار» به ایران برای تحویل جزایر یا تهدید به پیگیری قضایی در دیوان لاهه، نشان‌دهنده تغییر رویکرد از ادعاهای سنتی به سمت فشار چندجانبه و بین‌المللی‌سازی فعال است.

در همین بستر، سند راهبردی امنیت ملی آمریکا برای سال ۲۰۲۵ نیز تصویری از نگاه واشنگتن به منطقه و ایران ارائه می‌دهد. این سند خاورمیانه را دیگر اولویت اصلی نمی‌داند و با اتکا به افزایش تولید انرژی داخلی آمریکا و احتمال گسترش پیمان ابراهیم، اهمیت سنتی منطقه را کاهش‌یافته توصیف می‌کند. با این حال، ایران همچنان به عنوان یکی از چالش‌های پایدار امنیتی ایالات متحده و عامل بی‌ثباتی منطقه معرفی شده است؛ هرچند تعداد دفعات اشاره به نام ایران نسبت به اسناد پیشین کمتر شده، اما محتوای سند نشان می‌دهد که جایگاه ایران به عنوان دشمن راهبردی پابرجاست. 

مطابق این سند، «وضعیت ایران» در دو سال گذشته به دلیل عملیات اسرائیل و «چکش نیمه‌شب» دولت ترامپ علیه برنامه هسته‌ای به‌شدت تضعیف شده است. در این باره، ترامپ در یادداشتی در مقدمه این سند بار دیگر ادعاهای گذشته خود درباره ایران را تکرار کرده و نوشته است: «ایران در عملیات چکش نیمه‌شب ما توان غنی‌سازی هسته‌ای‌اش را از دست داده است». روایت «تضعیف شدید ایران» در این سند و یادداشت‌های ترامپ، چه واقعی باشد و چه تبلیغاتی، مبنایی برای سیاست‌های آتی آمریکا و متحدانش خواهد بود. همچنین تأکید دوباره بر ضرورت باز ماندن تنگه هرمز و جلوگیری از تسلط دشمنان بر منابع انرژی خلیج‌فارس نشان می‌دهد که منافع حیاتی آمریکا در منطقه همچنان برقرار است.

در نهایت باید گفت بیانیه اخیر شورای همکاری را نمی‌توان صرفا تکرار ادعاهای گذشته دانست. این بیانیه در شرایطی صادر شده که سند راهبردی آمریکا روایت ضعف ایران را تشدید کرده و همزمان تمایل واشنگتن برای واگذاری بخشی از بار مقابله با ایران به متحدان منطقه‌ای را نشان می‌دهد. کشورهای عربی عضو شورا، به‌ویژه امارات و عربستان، این فضا را فرصتی طلایی برای پیشبرد اهداف ارضی، انرژی و هژمونیک خود تفسیر کرده‌اند و با افزایش بی‌سابقه لحن و ارائه اولتیماتوم، در پی آزمون عزم ملی ایران، ایجاد واقعیت‌های جدید روایی و حقوقی و کسب امتیاز در رقابت ژئوپلیتیک منطقه تحت حمایت غرب و رژیم صهیونیستی هستند. 

در این میان، چهار هدف اصلی آنان یعنی مشروعیت‌بخشی به حضور نظامی آمریکا، تحریک کشورهای عربی به ائتلاف ضدایرانی، تحمیل هزینه‌های سنگین به ایران و تضعیف جایگاه این کشور در تنگه هرمز، به وضوح قابل مشاهده است. پاسخ ایران به این چالش نمی‌تواند صرفا در قالب واکنش‌های دیپلماتیک محدود بماند، بلکه نیازمند هوشمندی راهبردی، اتکا به قدرت بازدارندگی نظامی، فعال‌سازی دیپلماسی عمومی، افشای اهداف پشت پرده و مهم‌تر از همه حفظ وحدت ملی در دفاع از تمامیت ارضی است. جزایر سه‌گانه و میدان آرش تنها بخشی از پازل بزرگ‌تر فشار علیه ایران‌اند و درک عمق هماهنگی میان بازیگران ضد ایرانی، کلید طراحی پاسخی مؤثر و خنثی‌کننده خواهد بود.

احمد رشیدی‌نژاد، پژوهشگر ژئوپلیتیک

آسیانیوز