امین داودی

روزنامه آسیا-کنسرت نمایش «سی‌صد» اثر سهراب پورناظری، فراتر از یک اثر هنری صرف، به مثابه رویدادی فرهنگی-اجتماعی با ابعاد گسترده قابل تحلیل است. استقبال بی‌نظیر در ایران و جوامع ایرانی خارج از کشور، ضرورت بررسی دقیق‌تر محتوای اثر و پیام‌های چندلایه نهفته در آن را آشکار می‌سازد. اما راز این استقبال چیست؟ سهراب پورناظری چه هدفی را دنبال می‌کند؟ و چگونه «ایران» به مثابه یک مفهوم، در این اثر روایت می‌شود؟

این اثر با الهام عمیق از شاهنامه فردوسی، روایتی سمبولیک از تاریخ ایران ارائه می‌دهد که در آن مغولان، نه به‌عنوان یک قوم خاص، بلکه به عنوان تجسم نیروهای مخرب و ضدایرانی (که می‌توان آن‌ها را به مثابه نماد ارتجاع سیاسی و فرهنگی در نظر گرفت) به تصویر کشیده می‌شوند. این نیروها به دنبال نابودی هویت و میراث فرهنگی ایران هستند. روایت، به شکلی هنرمندانه از طریق نمادها و تصاویر قدرتمند، به تعارض میان هویت ملی و نیروهای مخرب می‌پردازد. ساختار دراماتیک اثر، این کشمکش را در لایه‌های مختلفی از جمله سطح شخصی و ملی به نمایش می‌گذارد. 

در این روایت مغولان، به شکل نمادین، دشمنانِ آشتی‌ناپذیر شاهنامه و نغمه‌های آسمانی‌ هستند و نبردی سهمگین بین «عشق و خون»، «ایران و ارتجاع» در می‌گیرد. یکی از صحنه‌های تأثیرگذار،لحظه قتل نمادین «دختر ایران» است. این واقعه، آسیب‌پذیری و لطمه خوردن هویت و شرافت ملی را به شکلی تلخ و نمادین به نمایش می‌گذارد و در ادامه، واکنش مادر دختر، که نماد مقاومت و پایداری است. این صحنه، بسیار تأثیرگذارتر از یک نمایش صرف است و احساسات ملی را در مواجهه با تجاوز به هویت و سرزمین به شکلی عمیق و دراماتیک منتقل می‌کند. واژه «بیزاری» که بارها در اثر تکرار می‌شود،  احساسات ملی را در برابر تجاوز به هویت و سرزمین به شکلی دقیق و تأثیرگذار بازتاب می‌دهد. مادر فریاد برمی‌آورد که با این جنایت هولناک، هیولایی به نام «بیزاری» در وجودش سر برآورده است. بیزاری از ارتجاع، بیزاری از ایران‌ستیزی و بیزاری از ظلم و ستمی که بر ایرانیان جاری است.

فردوسی، با هنرنمایی نوید محمدزاده، به‌عنوان تجسم حافظه تاریخی ملت ایران ظاهر می‌شود. او نه تنها به معضلات زیست‌محیطی و اجتماعی  اشاره می‌کند، بلکه هشدار او مبنی بر عدم امکان نابودی ایران، پیامی امیدبخش از پایداری و دوام هویت ایرانی را به مخاطب منتقل می‌کند. عبارت «مغول تا خلوت خانه‌هایمان نیز راه یافته است»، نفوذ عمیق نیروهای مخرب به ساختارهای اجتماعی و فرهنگی و سیاسی ایران را به‌صورت نمادین نشان می‌دهد. این سرآغازی می‌شود برای مبارزه دلاورانه ایرانیان برای رهایی از چنگال مغولان و سپس  «دارا» به دعوت ملت ایران به میدان می‌آید و به همراه دختران و پسران ایران‌زمین، بر ارتجاع پیروز می‌شود و شکوه و عظمت ایران را دوباره زنده می‌کند. پیروزی دارا و همراهانش بر ارتجاع، نمادی از مقاومت و پیروزی نهایی «ایده ایران» بر نیروهای ضدایرانی است، اما این پیروزی نه به صورت یک روایت ساده و صرفاً خوشبینانه، بلکه به‌طور طنین‌اندازو با تأکید بر مقاومت و مبارزه به تصویر کشیده می‌شود.

پورناظری اذعان داشته است که از سال ۱۳۹۴، تحت‌تأثیر اندیشه‌های جواد طباطبایی قرار گرفته و با مطالعه آثار او، به درکی نوین از «مفهوم ایران» دست یافته است. این تأثیر شگرف، به زندگی هنری او سمت‌وسویی تازه بخشیده است. طباطبایی در آثار خود، در پی تعریفی علمی از مفهوم ایران و تاریخ آن بود و بر اساس این مفهوم تاریخی، حول محور «ایده ایران» به نظریه‌پردازی برای ایران به عنوان یک «مسئله» پرداخته است.

پورناظری با بهره‌گیری از عناصر تاریخی، به بازنمایی و بازخوانی مفهوم ایران می‌پردازد و به جای بازگویی صرف تاریخ، از آن به‌عنوان ابزاری برای طرح دغدغه‌های اجتماعی و سیاسی‌اش استفاده می‌کند. انتخاب مغولان به‌عنوان نماد ارتجاع، به دلیل تصویر تاریخی آن‌ها به‌عنوان نیروهای ویرانگر و مخرب، انتخابی هوشمندانه است. این انتخاب، به مخاطب کمک می‌کند تا مضامین مهم اثر را بهتر درک کند. استعاره از مغول به عنوان ارتجاع، پیامی روشن و نمادین درباره مخالفان هویت ملی و «نیروهای ضدتوسعه ایران» ارائه می‌دهد.

در نهایت، کنسرت نمایش «سی‌صد»، اثری پیچیده و چندلایه است که به شکلی خلاقانه «مفهوم ایران» را روایت می‌کند. پورناظری با استفاده ماهرانه از زبان هنر و با تأثیرپذیری از اندیشه‌های تاریخی، به طرح موضوعات حساس اجتماعی و سیاسی می‌پردازد. این اثر، مفهوم ایران را به‌عنوان یک هویت پویا و مقاوم در برابر نیروهای خارجی و داخلی، به صورت تأثیرگذار به تصویر می‌کشد./آسیانیوز

امین داودی، پژوهشگر تاریخ ایران