مسعود خوشابی

اقتصاددانان مطرح دنیا بر این باورند که اگر مهاجرت آزاد بود، تولیدات جهانی دو برابر می‌شد. مهاجرت آزاد یعنی حرکت آزاد سیر مهاجرت. به عبارت روشن‌تر، می‌دانیم جریان مهاجرت از روستا به شهر، از شهرها به مرکز استان‌ها، از مرکز استان‌ها به پایتخت... و از آن‌جا به اروپا و در نهایت به ایالات متحده آمریکاست؛ که گذر از هر کدام یعنی رویارویی با هفت خوان رستم. حال اگر این جریان با مانع روبه‌رو نبود و به «بازار آزاد» (!)، واگذار می‌شد، بدین معنی که استعدادهای واقعی بدون تبعیض و ستم‌های طبقاتی، نژادی، جنسی و الی ماشاءالله تعالی‌های‌ دیگر پیش می‌رفت، تولیدات بشری صددرصد افزوده می‌شد.

پرسش این‌جاست پس چرا این امر که تمامی کارشناسان مطرح‌ اقتصاد جهان بر آن توافق دارند محقق نمی‌شود؟

سال ۲۰۰۵، از دو جهت مورد توجه بود؛ یکی این‌که صد سال از تئوری انیشتین می‌گذشت و دیگری از این بابت که سطح تولیدات مواد غذایی بشر به نقطه‌ای رسید که دیگر گرسنگی بی‌معنا بود و سوء‌تغذیه می‌توانست نابود شود. در واقع مشکل نصف مردم جهان از آن زمان به‌راحتی قابل برطرف شدن بود! اما این مهم، جامه‌ عمل نپوشید. اصلا و ابدا! وضع بدتر شد که بهتر نشد. اما به‌راستی چرا ؟

پاسخ ساده است؛ به همان دلیل که موجودیت نظام اقتصادی سرمایه‌داری به ارتش ذخیره کار نیاز دارد. به همان دلیل که در این نظام حکم قطعی این است که کرور کرور گندم، به دریا ریخته شود تا قیمت جهانی آن ‌کاهش نیابد. به آن علت که تن به تولید تریلیون تریلیون سلاح مرگبار می‌دهد تا بشریت را نابود کند، اما سودهای نجومی حاصل از فروش‌ اسلحه دست نخورد! به آن جهت که ساختار بر آن است با روندی که در پیش گرفته و کمر به نابودی طبیعت بسته، پول بسازد، اما به عواقب مرگباری که نصیب این سیاره آبی‌رنگ می‌شود، توجهی نکند.

نظام اقتصاد جهانی موجود، با حفظ غیرانسانی‌ترین تبعیض‌ها، تقسیم کار جهانی را نه براساس منافع بشری بلکه براساس منافع ناشی از سودآوری هرچه بیشتر تنظیم می‌کند و رقم می‌زند. اشتغال شهروند نالایق آمریکایی یا اروپایی اولویت دارد، نسبت به جوان ‌مهاجر و مستعد آسیایی.

این وضعیت که یکی از ادله عقب‌افتادگی کشورهای پیرامونی است و می‌گوید که که جايگاه‌های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی بدون د نظر گرفتن دانایی و توانایی افراد تعیین شده است، بر جهان نیز حاکم است. جهانی که می‌تواند تنها دغدغه‌اش چگونگی ارتقا معرفت انسان‌ها باشد، انسانی که خوشبختی را صرفاً در خوشبختی جمعی جستجو کند، فارغ از هر تفاوتی.