دکتر احمد رشیدینژاد
روزنامه آسیا- درگیریهای خونین اخیر در محلههای الشیخ مقصود و الاشرفیه حلب، که به کشته و زخمی شدن شمار قابل توجهی از غیرنظامیان و نیروهای دو طرف انجامید، تنها یک حادثه محلی نیست؛ بلکه نماد اوجگیری تنش میان دولت انتقالی تحت رهبری محمد الجولانی و نیروهای دموکراتیک سوریه (قسد) در آستانه پایان مهلت توافق ۱۰ مارس ۲۰۲۵ است. توافقی که قرار بود ادغام نهادهای قسد در ساختار دولت، بازگشت آوارگان و حفظ تمامیت ارضی سوریه را تضمین کند، اکنون در آستانه شکست قرار دارد. این بحران ریشه در تضاد ژئوپلیتیکی و ایدئولوژیک عمیقی دارد که بر سر آینده حکمرانی سوریه شکل گرفته است.
از یک سو، قسد به رهبری مظلوم عبدی خواهان تمرکززدایی واقعی و تقسیم دائمی قدرت است؛ از سوی دیگر، دولت جولانی بر اصل «سوریه واحد، ارتش واحد، دولت واحد» تأکید دارد. این تقابل، فضای بیاعتمادی و اتهامزنی متقابل را تشدید کرده و هر حادثهای میتواند آتش اختلاف را شعلهور سازد. با وجود این، واقعیت موازنههای منطقهای و بینالمللی نشان میدهد که حتی اگر مذاکرات از بنبست کنونی عبور کند، رؤیای قسد برای تکرار تجربه کردستان عراق در شمال سوریه، در چشمانداز قابل پیشبینی، بیش از آنکه امکانی راهبردی باشد، یک آرمان دور و دستنیافتنی است.
مواضع قدرتهای خارجی و منطقهای
برای درک چشمانداز آینده قسد، باید به مواضع قدرتهای خارجی و منطقهای توجه کرد؛ زیرا سرنوشت این پروژه بیش از آنکه در دست رهبران محلی باشد، به تصمیمات بازیگران بزرگ وابسته است.
ایالات متحده: حمایت واشنگتن از قسد هیچگاه به معنای پذیرش یا تأیید پروژه سیاسی آنان نبوده است. این حمایت تاکنون صرفا در چارچوب نبرد با داعش تعریف شده است. آمریکا بهعنوان عضو ناتو نمیتواند متحد استراتژیک خود، ترکیه، را به خاطر کردهای سوریه اّز دست بدهد. پیوند آشکار قسد با حزب کارگران کردستان (PKK) حساسیت ترکیه را دوچندان کرده و واشنگتن را در موقعیتی قرار داده که حمایت از قسد را صرفا ابزاری و موقت نگه دارد. سکوت آمریکا در برابر حملات ترکیه و گزارشهایی از موافقت ضمنی با عملیات احتمالی علیه قسد، نشان میدهد که اولویت ترکیه در معادلات واشنگتن بر هر چیز دیگری تقدم دارد. افزون بر این، تجربههای پرهزینه عراق و افغانستان، آمریکا را از هرگونه ملتسازی یا مهندسی سیاسی تازه در سوریه بازداشته است. به عبارتی راهبرد کنونی واشنگتن حداقلی و بر جلوگیری از بازگشت داعش، بدون ورود جدی به مسائل حاکمیتی متمرکز است. تلاش همزمان برای ایجاد اتحاد با قبایل عرب نیز نشان میدهد که حمایت آمریکا نه تنها بیقید و شرط نیست، بلکه بهآسانی قابل انتقال به بازیگران دیگر است؛ عاملی که از نگاه قسد تهدیدی مستقیم برای هویت کردی آنان محسوب میشود.
روسیه: مسکو در کوتاهمدت از وجود قسد بهعنوان اهرمی برای فشار بر دمشق و نیز ابزاری در تعامل با ترکیه بهره میبرد. اما این رویکرد صرفا تاکتیکی است. دیدگاه بلندمدت کرملین بر بازگشت تدریجی کنترل دولت مرکزی بر سراسر خاک سوریه متمرکز خواهد بود. روسیه شاید با نوعی عدم تمرکز اداری محدود در چارچوب قانون اساسی سوریه موافقت کند، اما هرگونه مدل فدرالی یا خودمختاری سیاسی که حاکمیت دمشق را تضعیف کند، مغایر با منافع استراتژیک مسکو است. از نگاه روسیه، ثبات تنها در گرو وحدت سرزمینی تحت یک حکومت مرکزی است، نه پراکندگی قدرت. بنابراین، حمایت مسکو از قسد هرگز فراتر از یک ابزار موقت نخواهد رفت.
اسرائیل: تلآویو بهطور تاریخی از جنبشهای کردی برای تضعیف دشمنان عرب خود حمایت کرده است، اما در قبال قسد محتاط عمل میکند. دلیل اصلی این احتیاط، تمرکز مطلق اسرائیل بر تهدید ایران و حضور نظامی آن در سوریه است. انرژی دیپلماتیک و عملیاتی اسرائیل بر مقابله با ایران و حزبالله متمرکز است، نه حمایت از پروژه سیاسی قسد. روابط پیچیده با ترکیه نیز مانع از اقدام آشکار اسرائیل به نفع گروهی میشود که آنکارا آن را تهدید میداند. مخالفت قاطع ترکیه، ایران و کشورهای عربی با هرگونه خودمختاری کردی، اسرائیل را از هر اقدام تعیینکننده بازمیدارد. مخالف کشورهای عربی و مسلمانان از به رسمیت شناختن سومالیلند به عنوان یک کشو مستقل توسط اسرائیل، بهترین نمونه از این دست است. در نتیجه به نظر حمایت تلآویو در حد ابراز همدلی دیپلماتیک یا کمکهای انسانی محدود باقی خواهد ماند.
ترکیه و ایران: در کنار قدرتهای فرامنطقهای، دو بازیگر منطقهای وجود دارند که مخالفت آنها به تنهایی برای خاکستر کردن رؤیای خودمختاری کافی است. نخست، ترکیه به عنوان مهمترین و قاطعترین مخالف عمل میکند. آنکارا قسد و شاخه نظامی آن (YPG) را امتداد حزب کارگران کردستان (PKK) و تهدیدی امنیتی برای تمامیت ارضی خود میداند. ترکیه نه تنها با سه عملیات نظامی گسترده در گذشته (عفرین، چشمه صلاحالدین و دیگر عملیاتها) بلکه با فشار دیپلماتیک سنگین و تهدید مداوم نظامی، خط قرمز خود را به وضوح ترسیم کرده است: هیچ موجودیت خودمختار کردی در جنوب مرزهایش شکل نخواهد گرفت. ایران نیز با هر الگوی موفق خودمختاری کردی که بتواند الهامبخش کردهای ایران شود، بهشدت مخالف است. بنابراین تهران حامی بیقید و شرط حفظ تمامیت ارضی سوریه تحت یک دولت مرکزی است. مخالفت همزمان این دو قدرت منطقهای، فضای مانور قسد را بهشدت محدود کرده و هرگونه توافق فدرالی را غیرممکن ساخته است.
تفاوتهای بنیادین با کردستان عراق
برای فهم بهتر وضعیت قسد، باید آن را با تجربه کردستان عراق مقایسه کرد. موفقیت نسبی کردستان عراق در یک بستر استثنایی و غیرقابل تکرار تاریخی شکل گرفت: شناسایی در قانون اساسی جدید و فدرال عراق (۲۰۰۵)، رهبری سنتی و یکپارچه دو حزب اصلی، دسترسی به درآمد نفتی قابل توجه، و مهمتر از همه، حمایت بیقید و شرط یک ابرقدرت (آمریکا) در مقطعی حساس که واشنگتن حاضر به پرداخت هزینههای سنگین برای تحقق آن بود.
در مقابل، پروژه قسد در سوریه با موانع ذاتی متعددی روبروست. این پروژه بر ایدئولوژی چپگرایانه و انقلابی کنفدرالیسم دموکراتیک استوار است که برای بازیگران سنتی منطقه و حتی بخشی از جامعه محافظهکار کردی جذابیت کمتری دارد و آن را با حزب PKK گره میزند. همچنین، قسد در یک منطقه چندقومیتی حکمرانی میکند؛ منطقهای که جمعیت قابل توجه عرب، آشوری و دیگر اقلیتها در آن حضور دارند. مدیریت توافقات داخلی و تقسیم قدرت در چنین فضایی به مراتب پیچیدهتر از منطقه تقریبا همگن کردستان عراق است. از همه مهمتر، این پروژه تا امروز فاقد مشروعیت بینالمللی رسمی و منابع مالی پایدار و مستقل است. اقتصاد آن وابسته به مناطق تحت کنترل بوده که خود موضوع مناقشه است. این عوامل باعث میشود که حتی در صورت وجود اراده سیاسی، تحقق خودمختاری کردی در سوریه بسیار دشوارتر از عراق باشد.
جمعبندی
درگیریهای اخیر حلب نشاندهنده شکست توافق ۱۰ مارس و نماد بنبست عمیقتر در شمال سوریه است. مخالفت قاطع ترکیه و ایران، بیتعهدی متحدان غربی و اولویت قدرتهای بزرگ برای حفظ دولت متمرکز، آینده مناطق تحت نفوذ قسد را بهعنوان یک موجودیت خودمختار بینالمللی ناممکن کرده است. در بهترین حالت، کردهای سوریه شاید به نوعی عدم تمرکز اداری محدود دست یابند؛ افزایش اختیارات شوراهای محلی در چارچوب قوانین دمشق. اما حتی این گزینه حداقلی نیز وابسته به رضایت دولت مرکزی، چراغ سبز واشنگتن و مماشات ترکیه خواهد بود. بنابراین، تکرار الگوی کردستان عراق در شمال سوریه بیش از آنکه راهبردی باشد، یک آرمان ژئوپلیتیکی دور از دسترس است.
دکتر احمد رشیدینژاد، پژوهشگر ژئوپلیتیک
آسیانیوز
دیدگاه خود را بنویسید