احمد رشیدی‌نژاد 

روزنامه آسیا-نشست مشترک وزیران شورای همکاری خلیج‌فارس و اتحادیه اروپا در کویت را نمی‌توان صرفا یک دیدار دیپلماتیک عادی ارزیابی کرد. این رویداد، در واقع، آغاز شکل‌گیری یک پیمان راهبردی نوین تحت عنوان «ائتلاف انرژی ـ امنیت» بود. در این شراکت تازه، کشورهای عربی با استفاده از اهرم قدرتمند انرژی به میدان آمده و اروپا بهای این مشارکت را با همسویی سیاسی، امنیتی و ژئوپلیتیک پرداخت می‌کند. بیانیه پایانی این نشست که ایران را کانون توجه خود قرار داده، را می‌توان «سند تأسیس» این پیمان جدید دانست.

در این نشست، اگرچه در ظاهر، موضوعاتی مانند برنامه هسته‌ای ایران، توان موشکی و ضرورت «کاهش تنش‌های منطقه‌ای» محور بحث‌ها بودند، اما بیانیه نهایی به‌وضوح استانداردهای دوگانه و اهداف پنهان گردهمایی را عیان ساخت. در این سند، بدون هیچ اشاره‌ای به حملات اسرائیل به تأسیسات هسته‌ای ایران، از تهران خواسته شده تا توان دفاعی خود را محدود کند. این در حالی است که منشأ اصلی بی‌ثباتی در منطقه، اقدامات رژیم صهیونیستی بوده و توانمندی‌های دفاعی ایران همواره در راستای صیانت از حاکمیت ملی و تمامیت ارضی آن به کار رفته است. در نهایت، شعارهای پرزرق وبرق درباره «راه‌حل سیاسی» چیزی جز پوششی برای محاسبات سرد ژئوپلیتیک نیست.

برای درک ریشه‌های این تحول، باید به زمینه را نه در سطح منطقه‌ای، بلکه در سطح جهانی و ژئوپلیتیک انرژی مورد بررسی قرار داد. جنگ اوکراین مانند یک زلزله ژئوپلیتیک، معماری چنددهه‌ای امنیت انرژی اروپا را در هم شکست. اروپا که تا پیش از این نزدیک به ۴۰ درصد از گاز طبیعی خود را از روسیه تأمین می‌کرد، ناگهان با خطر قطع این شریان حیاتی مواجه شد. این وابستگی که روزی ضامن رفاه اروپا بود، اکنون و خطر گسترش جنگ به قلب اروپا، به نقطه‌ای آسیب‌پذیر بدل گشته و ثابت می‌کند، که انرژی تنها یک کالای اقتصادی نیست، بلکه ابزاری برای اعمال قدرت و فشار سیاسی است.

در این شرایط، خلیج‌فارس با دارا بودن ذخایر عظیم نفت و گاز طبیعی جهان، از جایگاهی حیاتی برای اروپا برخوردار است. این منطقه نه تنها یک منبع جایگزین، بلکه به دلیل موقعیت استراتژیک، در قلب مسیرهای دریایی، نقشی تعیین‌کننده در معادلات قدرت جهانی داراست. بنابراین، اروپا برای تضمین امنیت انرژی خود، و نیز اشراف بر بخشی از منابع انرژی سایر رقبای جهانی، ناگزیر به برقراری روابط سیاسی و امنیتی عمیق‌تر با کشورهای عربی منطقه است و نشست‌هایی مانند اجلاس کویت، بستری برای این معامله بزرگ- انرژی در ازای امنیت- فراهم می‌کنند.

در واقع بحران اوکراین، تنها یک گذار از تأمین‌کننده نبود، بلکه نشان‌دهنده یک دگرگونی پارادایم در روابط بین‌الملل بود. در این میان، قطر طی سالهای گذشته، به عنوان بزرگ‌ترین صادرکننده ال‌ان‌جی جهان، با انعقاد قراردادهای تاریخی بلندمدت با قدرت‌هایی مانند آلمان، فرانسه و ایتالیا، نقش خود را در این بازار تثبیت کرد. عربستان سعودی و امارات متحده عربی نیز با افزایش صادرات نفت و سرمایه‌گذاری در زیرساخت‌های انرژی اروپا، جایگاه خود را به عنوان شرکای راهبردی اجتناب‌ناپذیر بروکسل تحکیم نمودند. این وابستگی نوین، اروپا را مجبور ساخته تا برای تضمین امنیت انرژی و ثبات داخلی خود، عمق استراتژیک روابط با شورای همکاری خلیج‌فارس را به سطحی بی‌سابقه برساند.

در واقع، این زمینه ژئوپلیتیک، کلید رمزگشایی از تناقض‌های موجود در بیانیه کویت است. تأکید یک‌جانبه بر «همکاری کامل ایران با آژانس» در حالی که سکوتی برنامه‌ریزی‌شده در قبال نقض حاکمیت آن حکمفرماست، نه از موضع اخلاقی، که از یک موازنه حساب‌شده اقتصادی- امنیتی سرچشمه می‌گیرد. سکوت در برابر حمله به تأسیسات هسته‌ای یک کشور، بهای ناچیزی است که اروپا برای جلب رضایت شرکای انرژی‌ای جدید خود می‌پردازد. به همین ترتیب، طرح موضوع محدودیت برنامه موشکی ایران و شعار «کاهش تنش‌ها»، در پشت ظاهر صلح‌طلبانه خود، به ظاهر، تلاشی استراتژیک برای مهار توان دفاعی و نفوذ ژئوپلیتیک کشوری است که به زعم آنان، موازنه سنتی قدرت در خاورمیانه را بر هم زده است.

اروپا با القای این روایت که توان موشکی ایران تهدیدی برای امنیت منطقه است، در پی آن است تا ایران را نماد «اخلالگر» در معادله انرژی-امنیتی خود با کشورهای عربی جلوه دهد. همصدایی بروکسل با دغدغه‌های امنیتی ریاض و ابوظبی، راهکاری برای نمایش خود به عنوان شریکی قابل اعتماد و سزاوار دریافت انرژی بی‌دغدغه است. این «وفاداری امنیتی»، بهایی است که در ازای جریان بی‌وقفه انرژی و سرمایه به سوی قاره کهن پرداخت می‌شود. 

بدین ترتیب، به نظر، نشست کویت بیانگر این است که ما شاهد شکل‌گیری یک «معماری جدید امنیت جمعی انرژی» هستیم؛ معماریی که در آن مرز بین تأمین انرژی و تضمین امنیت کاملا محو شده است. کشورهای عربی به وضوح درک کرده‌اند که «انرژی» اهرم ژئوپلیتیکی قدرتمندتری برای کسب تضمین‌های امنیتی ملموس، در مقایسه با «دلارهای نفتی» صرف است. آنها حاضرند انرژی بفروشند، اما در عوض می‌خواهند غرب متعهد شود که موازنه قدرت منطقه‌ای را به نفع آنها و به ضرر رقبایشان تغییر دهد. این معامله تاریخی، ماهیت نقش اتحادیه اروپا در خاورمیانه را دگرگون می‌سازد. اروپا به تدریج از یک «حامی اقتصادی» نسبتا منفعل با «استقلال عمل نسبی»، در حال تبدیل شدن به یک «بازیگر امنیتی فعال» و هم‌سو با بلوک ضدایرانی در خلیج‌فارس است. در این مسیر، انتقاد از برنامه موشکی ایران و حمایت از گفتمان «کاهش نفوذ منطقه‌ای ایران»، در حقیقت «بلیط ورود» اروپا به این باشگاه انحصاری انرژی- امنیت محسوب می‌شود.

جمع‌بندی

نشست کویت و بیانیه آن را بایدتجلّی یک تحول ژئوپلیتیک عمیق‌تر دانست. این رویداد نشان می‌دهد که اروپا، تحت فشار فوری‌ترین نیازهای انرژی خود، دیگر توان یا اراده‌ای برای حفظ «استقلال عمل استراتژیک» در خاورمیانه ندارد. بروکسل خود را مجبور می‌بیند که برای پر کردن مخازن گاز و حفظ چرخ‌های صنعت خود، نقشه امنیتی ریاض و ابوظبی را در منطقه به اجرا بگذارد. این به معنای «خلیج‌فارسی‌سازی» سیاست خاورمیانه‌ای اروپا و پایان توهم یک قدرت مستقل و متعادل‌کننده در غرب آسیا است. 

نشست کویت، پایانی نمادین بر استراتژی مستقل اروپا در قبال ایران را رقم زد. به عبارتی، از این پس، هر موضع اروپا در قبال تهران، نه در بروکسل، که در پایتخت‌های کشورهای عربی حاشیه خلیج‌فارس ترسیم خواهد شد. این، چهره جدید «بازی بزرگ» در خلیج فارس است؛ بازی‌ای که در آن، بیانیه‌هایی مانند بیانیه کویت، نه صرفا ابراز نگرانی از نفوذ یک قدرت منطقه‌ای، بلکه و توجیه‌ایی در جهت دخالت و نفوذ قدرت‌های فرامنطقه‌ای است.

احمد رشیدی‌نژاد، پژوهشگر ژئوپلیتیک

آسیانیوز