آسیانیوز- امین داودی ـ ایران تاریخی چند هزار ساله دارد اما زیست چند هزارساله چه کارکرد و سودی برای مردم امروز ایران دارد؟ علم باستانشناسی در ایران در چه سطح و جایگاهی قرار دارد؟ آیا میتوان تختجمشید و دیگر آثار تاریخی ایران را تا 5 هزار سال آینده حفظ کرد؟ در همین راستا، دکتر مصطفی دهپهلوان، رئیس پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری در گفتگو با آسیانیوز ایران به این موضوعات و کاربرد میراث فرهنگی در زندگی انسان ایرانی در عصر جدید پرداخت.
* دکتر دهپهلوان، به نظر شما، حوزه میراث فرهنگی به عنوان یک ایده، چه کارکردی برای مردم امروز ایران دارد؟
افزون بر اینکه میراث فرهنگی هویت، ریشه و شناسنامه ما است، این خود دلیل محکم و بسیار مهمی است که باید علاوه بر حفظ آن، میراث فرهنگی را به خوبی بشناسیم و به مردم کشورمان و جهانیان معرفی کنیم. همچنین، میراث فرهنگی میتواند بستر مهمی برای توریسم و اقتصاد گردشگری باشد. اما قصد دارم از جنبه دیگری به کاربرد میراث فرهنگی بپردازم. به نظر من، عصاره و چکیده میراث فرهنگی ما، تجربه زیسته چند هزار ساله نیاکانمان در بوم ایران است. آیا واقعاً حدود ۵ هزار سال تجربه مدنیت و زیست تمدنی که پشتوانه امروزمان است، به حل معضلات امروز ما کمک نمیکند؟ آیا به حل مشکلاتی مانند آلودگی هوا و بحرانهای اجتماعی و اقتصادی کمک نمیکند؟ بله، قطعاً میتواند به کار ما در حل معضلات امروز بیاید. اما نمیتوان پاسخی یکخطی به این پرسش داد.
به نظر من، باستانشناسی بهخوبی در ایران در دوران قاجار آغاز نشد و این نوع باستانشناسی با کاوشهای تجاری فرانسویها و کشورهای دیگر آغاز شد که با سود و سودا همراه بود. این سود و سودا نتوانست به موازات آگاهی فرهنگی و تاریخی شکل بگیرد تا ما بتوانیم بفهمیم که واقعاً میراث فرهنگی چه کاربردی دارد. به عنوان نمونه، در این دوران نتوانستیم سنت تاریخی مهندسی کاریز و قنات را درک کنیم و به سمت چاههای عمیق رفتیم که امروز با این چاهها، لایههای زیرین را نابود کردهایم. با طرح غیر کارشناسی «هادی» بخش عمدهای از بافتهای روستایی را نابود کردیم. با این کار هم معماری بومی و سازگار با اقلیم را نابود کردیم و هم پشتوانههای فرهنگی و جوهره و شیره فرهنگی ایران را به فنا دادیم. عامل خشک شدن دریاچه ارومیه چیست؟ این همه سدی که روی رودخانههای خوزستان زده میشود، چه نتایجی دارد؟ آیا از گذشته خود در این زمینه استفاده کردهایم؟
استاد کردوانی معتقد بود و هشدار داده بود که «بوم ایران» ظرفیت بیش از ۳۰ تا ۳۵ میلیون جمعیت را ندارد و اگر جمعیت را بیشتر کنیم، باید دست به کارهایی برای تأمین آب و آذوقه بزنیم که این موضوع میتواند اکوسیستم ایران را به هم بریزد که همین هم شد. موضوع ریزگردها و بسیاری معضلات و بحرانهای دیگر که نتوانستیم به پشتوانه آن تجربه زیسته چند هزار ساله در این سرزمین از آن استفاده کنیم. در مورد بحث جغرافیای ایران، معماری اقلیم، راههای ایران، سنت خوراک، آیینها و... همه اینها کاربرد میراث گذشته ما هستند که باید از آنها استفاده شود.
* این موضوعی که شما به آن پرداختید نیاز به دانش باستانشناسی دارد. ایران از نظر جایگاه تمدنی و میراث تاریخی نیز در بین ده کشور برتر دنیا قرار دارد. آیا از نظر علم باستانشناسی نیز در این جایگاه قرار داریم؟
متأسفانه در حوزه دانش باستانشناسی، ایران به این جایگاه نرسیده است و در مقایسه با موقعیت تمدنی و تاریخی خود، به عنوان یکی از ده کشور اول در علم باستانشناسی محسوب نمیشود. هر چند در برخی حوزهها توانستهایم پیشرفتهایی داشته باشیم، اما به طور کلی جایگاه بالایی در این زمینه نداریم.
به عنوان مثال در صد سال گذشته، که کاوشهای علمی در ایران به تدریج آغاز شده است، حداقل ۵۰ هزار گور تاریخی و باستانی کاوش شده است؛ اما امروز میدانیم که در کشورمان آزمایشگاه زیستی وجود ندارد که هزار اسکلت در آن آرشیو شده باشد.
یا اینکه امروز متوجه هستیم که یک اسکلت انسانی، جانوری یا حتی یک دانه گیاه باستانی سرشار از اطلاعات ارزشمندی هستند. از طریق یک اسکلت میتوان به دیانای آن و ایزوتوپهای پایدار دست یافت. مثلاً انگلهای زیر شکم آنها بعد از ۵۰۰۰ یا ۷۰۰۰ سال هنوز زنده هستند و میتوان به اطلاعاتی درباره بیماریهای مشترک بین انسان و دامها دست پیدا کرد. یا از طریق شناخت ویروسهای کهن سل، وبا، طاعون و سرطانهای باستانی به درک علت انقراض جوامع گذشته رسید و حتی با مقایسه این ویروس و انگلها با ویروس و انگلهای امروز به تغییرات و جهشهای ویروسی در دنیای امروز و علل آن رسید.
با استفاده از ایزوتوپهایی مانند استرانسیم و اکسیژن، میتوان فهمید که یک فرد کجا متولد شده، در کجا بزرگ شده و در چه سرزمینی زندگی کرده است. این اطلاعات به ما کمک میکند تا درباره مسیرهای مهاجرتی و قومی او به شناخت بیشتری دست یابیم.
باستانشناسی باید از ۹۹ درصد علوم و رشتههای دیگر بهره بگیرد تا مواد فرهنگی باقیمانده از انسانها را تحلیل کند. متأسفانه این شبکهسازی علمی هنوز در کشورمان به طور کامل شکل نگرفته است. اما طی یک سال و نیم گذشته که مدیریت پژوهشگاه میراث فرهنگی را به عهده گرفتهام، در پی ایجاد این شبکه و اقدامات لازم هستیم.
* آقای دکتر، در مورد آینده چگونه فکر میکنید؟ به نظر شما آیا تخت جمشید و دیگر آثار تاریخی ایران را میتوان تا ۵ هزار سال آینده حفظ کرد؟
با این شرایط و روند کنونی، پاسخ من منفی است و واقعاً نمیتوانیم آنها را حفظ کنیم. باید گفت که حفاظت از میراث فرهنگی فراتر از توان وزارت میراث فرهنگی است. حتی اگر این وزارتخانه بودجه بسیار خوبی هم داشته باشد، اما سایر ارگانها و وزارتخانهها همکاری نکنند، این حفاظت به درستی محقق نخواهد شد. به عنوان مثال، امروز ما بحران فرونشست زمین و فروچالهها را در کشور، بهویژه در دشت مرودشت شاهد هستیم که به تخت جمشید، پاسارگاد و به ویژه نقش رستم آسیب میزند. عامل این وضعیت چیست؟ برداشت بیرویه آب توسط کشاورزان است و نه وزارت میراث فرهنگی. بنابراین نیاز به مدیریت صحیحی داریم که این مدیریت خارج از حوزه وزارت میراث فرهنگی قرار دارد. نهادهای مختلف باید همکاری کنند تا حفاظت از این میراث به درستی صورت گیرد.
نمونه دیگر در مورد تخت جمشید این است که اگر امروز تخت جمشید دچار آسیبهایی از جمله گلسنگ شده است، بخشی از آن به خاطر پتروشیمیای است که در نزدیکی آن احداث شده است. آیا این مسئله به عهده وزارت میراث فرهنگی است؟ خیر. پروژههای عمرانی، شبکههای آبرسانی، راهسازی، راهآهن، سدها و... باید در قالب الگوی توسعه پایدار قرار گیرند، که این موضوع در قانون نیز آمده است. طبق قانون، اخذ تأییدیه وزارت میراث فرهنگی باید مشابه تأییدیه محیط زیست باشد؛ گرچه در برخی موارد این موضوع رعایت میشود و در مواردی دیگر همچون تپه حصار دامغان رعایت نشده است، به طوری که ریل قطار از قلب یک تپه هفتهشت هزار ساله عبور کرده است که این واقعاً تلخ است.
بنابراین، تمام مدیران ریز و کلان کشور باید نسبت به حفظ میراث فرهنگی دغدغه داشته باشند تا بتوانیم این میراث تاریخی را حفظ کنیم. به عنوان نمونه، ایوب زارع، شهردار بندر تاریخی کنگ، دغدغه حفظ میراث تاریخی این بندر را داشت و توانسته است در دوران مدیریت خود، دستاوردهای فوقالعادهای در این زمینه بهدست آورد. به نظر من، اگر شهرداران و مدیران ما به این درک برسند، هم میتوانیم شاهد توسعه پایدار باشیم و هم میراث فرهنگی را حفظ کنیم.
* شما به مدیران دولتی اشاره کردید. در مورد مردم چه نظری دارید و اساساً مردم ما چه درک و فهمی از میراث فرهنگی دارند؟
به اعتقاد من و بسیاری از فعالان حوزه میراث فرهنگی، بدون پشتوانه مردمی، حفظ میراث فرهنگی ممکن نیست. میراث فرهنگی که از حمایت مردم بیبهره باشد، محکوم به نابودی است. این مردم میتوانند مدیران، استادان دانشگاه، یا افراد دیگری با حرفههای مختلف باشند. به عقیده من، خط مقدم حفظ میراث فرهنگی در شهرستانها و روستاها قرار دارد. اگر بتوانیم سطح سواد و آگاهی مردم را در زمینه میراث فرهنگی در کل کشور یک دست ارتقا دهیم، به موفقیت دست خواهیم یافت.
اما متأسفانه با یک جستجوی ساده در فضای مجازی، شاهد یک فضای منفی و ناخوشایند در این زمینه هستیم و به وضوح میتوان حجم غارتهای میراث فرهنگی را مشاهده کرد. در گذشته، غربیها به راحتی میآمدند و میراث فرهنگی را غارت میکردند و میبردند، اما امروز، متأسفانه این میراث به دست فرزندان این سرزمین در حال چپاول است و محوطههای تاریخی با نگاه اشتباه و سوداگرانه مورد تعرض قرار میگیرد.
امروز در عصر تکنولوژی و هوش مصنوعی قرار داریم و دنیا به سمت تحولات نوین در حرکت است. اما ما هنوز درگیر نمادها، نشانهها، رمالی، طلسم، گنج، زیرخاکی و دفینه هستیم. این نوع نگاه، از سطوح بالای جامعه تا پایین آن مشهود است و حتی در میان برخی از اساتید دانشگاه که تخصصشان باستانشناسی و میراث فرهنگی نیست، نیز دیده میشود.
این کوتاهی، هم از سوی ما باستانشناسان ناشی میشود که نتوانستهایم «مسئولیت اجتماعی» خود را به درستی انجام دهیم و از طرف دیگر، صدا و سیما، آموزش و پرورش و نهادهای آموزشی دیگر، حتی موزه ها، نتوانستهاند این حلقه ارتباطی بین باستانشناسان، متخصصان، میراثپژوهان و مردم را برقرار کنند. هماکنون با معضلی جدی به نام «جهل میراثی» در جامعه روبهرو هستیم که باید بهطور جدی به آن اندیشید.
رسانهها و فضای مجازی میتوانند به کمک میراث فرهنگی بیایند، اما متأسفانه در بسیاری از موارد برعکس عمل کردهاند و به ترویج سود و سوداگری در این حوزه کمک کردهاند. دلیلی که این وضعیت پیش آمده به عدم تولید محتوای علمی و صحیح برای فضای مجازی برمیگردد.
***
گفتوگوی تصویری با دکتر مصطفی دهپهلوان را میتوانید از طریق سایت و تلویزیون اینترنتی روزنامه آسیا تماشا کنید.
دیدگاه خود را بنویسید